بعضی به طور خاص در بازی شک کردن خوب هستند؛ میتوانند یک تناقض یا یک نقص حتی پنهان را در منطق حس کنند. انگار این افراد عضلهی شک کردن قویای دارند. همین را در مورد بازی باور کردن هم میبینیم: بعضی افراد در دیگری بودن، خوب هستند؛ در دیدن حقیقت در نظرگاهها یا باورهایی خیلی متنوع و حتی متناقض، در استعاره ساختن.
این متن، متنی بود که در آغاز کلاس «جستجو در کار معلم و دانشآموز» خواندیم. کلاسی که شروع آشنایی من با پرسشگری مشارکتی بود، و در هر جلسهی آن برای «جستجو در کار معلم و دانشآموز» بازی باور کردن را انجام دادیم. با خواندن این متن متوجه خواهید شد منظور از بازی باور کردن چیست، هرچند متن مستقیما چیزی دربارهی کاربرد این روش در آموزش و به خصوص در حلقههای یادگیری مشارکتی معلمان نخواهد گفت. برای پیدا کردن پاسخ این پرسش میتوانید خودتان بازی باور کردن را پیش بگیرید.
(جستار ضمیمهی کتاب نوشتن بدون معلم)
پیتر البو۱
ترجمهی شقایق بهرامی
آلیس گفت: «نمیتوانم باور کنم.»
ملکه با لحنی دلسوزانه گفت: «نمیتوانی؟ دوباره تلاش کن. نفس عمیقی بکش و چشمهایت را ببند.»
آلیس خندید: «تلاش در این مورد فایدهای ندارد. آدم نمیتواند چیزی را که غیرممکن است باور کند.»
ملکه گفت: «به جرئت میگویم که تمرین کافی نداشتهای. وقتی همسن تو بودم روزی نیم ساعت این کار را تمرین میکردم. حتی گاهی شده تا شش چیز غیرممکن را قبل از صبحانه باور کردهام…»
از میان آینه (ادامهای بر آلیس در سرزمین عجایب)-لوئیس کرول۲
بیشتر افراد وقتی برای اولین بار با کلاس نویسندگیِ بدون معلم روبرو میشوند، آن را ضدعقلانی۳ میخوانند. این که به خوانش همه -هرچه که هست- گوش دهیم، از بحث فوری پرهیز کنیم، و در حقیقت تلاش کنیم باور کنیم، به خصوص برای دانشگاهیان بدعتگذارانه و خودمحورانه به نظر میآید.
بعضی افراد با هوشمندی این اتهام را به کل نادیده میگیرند: «عقلانی مقلانی، چه فرقی میکند؟» مسئله اینجاست که برای من فرق میکند. من خودم را به عنوان فردی عقلانی میشناسم. علاوه بر این، این اتهام در طول سالهای گذشته بارها به من وارد شده و حالا میخواهم مفصلا به آن پاسخ بدهم.
تلاش میکنم از طریق آنچه در ادامه میآید خیلی از تمرینها و روشهای تفکری را توضیح دهم که در کلاس نویسندگی بدون معلم و در فعالیتهای دیگر به کار گرفتهام. آنچه مینویسم شدیدا نظری است، نه فقط به این خاطر که بسیاری اتهامات در این حوزه مطرح میشوند بلکه به این دلیل که برای نظریه ارزش قائلم.
اتهام ضدعقلانی بودن از ضعف در فهم امر عقلانی ناشی میشود. عاقل کسی است که تلاش میکند حقیقت را از طریق بهترین فرآیندهای موجود بفهمد، و آن را به شکلی منطقی و منظم به کار بگیرد تا جلوی گمراهیاش بایستد. فرآیندهای بنیادین کلاس نوشتن بدون معلم، منطبق با این تعریف از امر عقلانی هستند.
برای آغاز پرداختن به این ادعا، یک موقعیت کلی جستجو برای حقیقت را در نظر بگیرید: انبوهی از ادعاهای متفاوت دربارهی یک موضوع در دست دارید و میخواهید بدانید کدام درست است. به دو شکل میتوان این بازی را انجام داد: از طریق شک کردن یا از طریق باور کردن.