ایستگاه‌های هم‌آموزی

ارزشیابی ریاضی، فرصت یادگیری و یاددهی

فعالیت پیش رو شرح یک فعالیت یادگیری از هم‌سالان یا هم‌آموزی (peer learning) است. این فعالیت از یک طرف فرصتی بود برای تحقق یادگیری فصل‌های اول ریاضی چهارم دبستان پیش از شروع کسر، و از طرف دیگر تاکیدی بود بر دو ارزشی که از ابتدای سال دنبال می‌کردیم: به هم کمک کردن در یادگیری، و ادامه دادن به تلاش برای یادگیری. مانند هر هم‌آموزی دیگری، این فعالیت نیز به شکل‌گیری باورهای «من می‌توانم یاد بگیرم»، «من می‌توانم به دیگران کمک کنم یاد بگیرند»، و «من می‌توانم روی کمک دیگران حساب کنم» کمک می‌کند. شما می‌توانید خودتان فعالیتی با هدف مشابه را بر اساس همین دو اصل پس از هر آزمون یا تکلیفی متناسب با نیازهای خود و دانش‌آموزانتان طراحی کنید.

پیش از فعالیت

بعد از فصل‌های الگو، ماشین‌های عددی و عددنویسی و پیش از شروع فصل کسر در کتاب ریاضی چهارم دبستان، دو صفحه مروری وجود دارد. ما از این دو صفحه به عنوان آزمون ریاضی استفاده کردیم. بچه‌ها از پیش می‌دانستند که آزمون دارند، اما این دو صفحه را از قبل حل نکرده بودند و نمی‌دانستند که آزمونشان همین است. همه در کلاس و به صورت انفرادی در طول یک زنگ به سوال‌ها پاسخ دادند.

پیش از این که برنامه‌ای برای این فعالیت داشته باشیم، همراه همکارم پاسخ‌های دانش‌آموزان را به سوالات آزمون بررسی کردیم و موارد درست و نادرست را مشخص کردیم. با این حال پاسخ درست را ننوشتیم. علاوه برا این پیش خودمان سوالات را به تفکیک ریزمفاهیم کدگذاری کردیم و وضعیت فعلی یادگیری هر دانش‌آموز را با توجه به پاسخ‌هایش در هر یک از ریزمفاهیم ثبت کردیم.

هم‌آموزی، پاسخی به یک مسئله

وقتی آزمون‌ها را به دانش‌آموزان برگرداندیم از آنها خواستیم سعی کنند مواردی را که برایشان علامت زده‌ایم دوباره حل کنند. از آنها خواستیم اگر موفق به حل سوالی نشدند، در دفتر رابطشان برایمان بنویسند. این تنها تکلیف آن روز برای ریاضی بود اما فقط چهار نفر این کار را انجام دادند. به نظر می‌رسید بچه‌ها عادت کرده بودند آزمون یک فصل پایان آن فصل باشد؛ بنابراین تکلیفی را که به این شکل از آنها خواسته بود مسئولیت یادگیری خودشان را بر عهده بگیرند جدی نگرفته بودند. همین باعث شد تصمیم بگیریم این فعالیت هم‌آموزی را طراحی کنیم. نیاز داشتیم از همان ابتدای سال بچه‌ها بدانند که همیشه ما درس نمی‌دهیم، خیلی وقت‌ها لازم است خودشان بدون ما یاد بگیرند.

البته که «بدون ما» با توجه به زمان و انرژی‌ای که «ما» صرف برنامه‌ریزی و اجرای این فعالیت کردیم بی‌معنی است. و البته بدون پیشینه‌ و تمرین کافی، انتظار یادگیری مستقل هم بی‌معنی است. قاعدتا منظور این است که وقتی دارند سعی می‌کنند یاد بگیرند، «معلم» حضور کمرنگ‌تری داشته باشد.

برنامه‌ریزی برای هم‌آموزی

با توجه به عملکرد کلاس در پاسخ‌دهی به سوالات چهار ایستگاه مفهومی برای هم‌آموزی تعریف کردیم. این ایستگاه‌ها مفاهیمی را در بر می‌گرفت که تعدادی از بچه‌ها هنوز در آنها اشکالاتی داشتند. به هر ایستگاه یک رنگ اختصاص دادیم و مشخص کردیم هر دانش‌آموز نیاز به تکمیل یادگیری در کدام ایستگاه‌ها دارد. بعضی ایرادات از روی بی‌حوصلگی در نوشتن یا بی‌دقتی بود. با این حال چون از فرصت حل دوباره‌ی سوالات و نشان دادن این که یاد گرفته‌اند استفاده نکرده بودند ناچار شدیم در این دسته‌بندی فرض کنیم آن مفاهیم را یاد نگرفته‌اند.

قرار شد اگر دانش‌آموزی شکایت کرد که «اما من اینو بلدم»، توضیح دهیم که با توجه به موقعیت‌های قبلی می‌توانیم تصور کنیم که احتمالا آن مفهوم را بلد است (اگر این طور بود) اما لازم بود در طول آزمون یا فرصت بعد از آزمون این را نشان می‌داد و این کار را نکرده است. و ضمنا بگوییم حالا که آن مفهوم را بلد است می‌تواند به شرکت در آن ایستگاه به عنوان فرصت تجربه‌ی سوالی جدید نگاه کند.

برای هر ایستگاه مفهومی یک میز در نظر گرفتیم. روی هر میز دو سوال بود: ۱) سوال مربوط به آن مفهوم در آزمون روی کاغذ سفید آ-دو ۲) سوال دیگری مربوط به همان مفهوم روی کاغذ آ-چهار هم‌رنگ ایستگاه. معلم لیستی در اختیار داشت که با رنگ مشخص می‌کرد هر دانش‌آموز باید چه ایستگاه‌هایی را بگذارند. در تنظیم ترتیب رنگ‌ها به این توجه کرده بودیم که در هر نوبت هر ایستگاه بیشتر از پنج دانش‌آموز نداشته باشد.

موضوع و رنگ ایستگاه‌ها

  • الگوهای عددی و توضیح آنها (بنفش)
  • الگوهای هندسی و توضیح آنها (زرد)
  • ضرب اعداد مضرب ده در یکدیگر (نارنجی)
  • ارزش مکانی و مقایسه‌ی اعداد (سبز)

مراحل اجرای فعالیت هم‌آموزی

بلیت ورودی، سوال آزمون، سوال پایانی

سوالات پایانی هر ایستگاه

در شروع فعالیت قرار بود بچه‌ها از معلم برگه‌ای رنگی بگیرند (یک ششم آ-چهار) که بلیت ورودی‌شان به ایستگاه هم‌رنگش بود. هر دانش‌آموز در هر ایستگاه با کمک مسئول ایستگاه، همان سوال آزمون را که روی برگه‌ی سفید بزرگ نوشته شده بود دوباره حل می‌کرد. وقتی مطمئن می‌شد آن سوال را یاد گرفته است، سراغ سوالی می‌رفت که روی برگه‌ای رنگی (هم‌رنگ بلیت ورودی‌اش، به رنگ ایستگاه) نوشته شده بود. برای حل این سوال دانشی مشابه آنچه با حل سوال آزمون یاد گرفت مورد نیاز بود.

بلیت خروجی

بلیت‌های خروجی بچه‌ها

دانش‌آموز باید پاسخ سوال جدید را روی بلیت ورودی‌اش (هم‌رنگ کاغذ سوال) می‌نوشت و به معلم نشان می‌داد. برگه‌ی رنگی نوشته شده حکم بلیت خروجی آن ایستگاه را داشت. اگر پاسخ درست بود، دانش‌آموز بلیت ورودی جدیدی را که با توجه به لیست و بر اساس آزمونش لازم داشت دریافت می‌کرد و به ایستگاه بعدی می‌رفت. معلم ایستگاهی را که هر دانش‌آموز کامل می‌کرد، روی لیست -طوری که خود دانش‌آموز هم پیشرفتش را ببیند- برایش علامت می‌زد.

مسئول ایستگاه

در ابتدای کار چهار نفر از دانش‌آموزان که به سوالات تقریبا بدون اشکال پاسخ داده و برای تکلیف خانه اشتباهات جزئی‌شان را تصحیح کرده بودند، به عنوان مسئول ایستگاه انتخاب شدند. البته هر یک از دانش‌آموزان می‌توانست با تحویل بلیت خروجی تمام ایستگاه‌هایی که با توجه به لیست نیاز داشت، مسئول غرفه شود. مسئول قبلی که بازنشسته می‌شد در ایستگاه می‌ماند تا به کسانی که کمک بیشتری برای حل سوال خروجی لازم داشتند کمک کند. با توجه به اشتیاق بچه‌ها به مسئول غرفه شدن، به بچه‌ها اطمینان دادیم که باز هم چنین فعالیت‌هایی خواهیم داشت. خیالشان را راحت کردیم که اگر این دفعه هم فرصت نشد دفعات بعدی می‌توانند با انجام تکلیف خانه بعد از آزمون  و تلاش برای تکمیل کارشان مسئول غرفه شوند.

فعالیت موازی ایستگاه‌ها

موازی با ایستگاه‌ها، فعالیتی هم برای آنهایی که کارشان تمام شده بود تعریف کرده بودیم. مجموعه‌ای از کارت‌ها داشتیم که روی هر کدام کسری نوشته شده بود و پشتش شکل آن کسر بود روی یک واحد دایره‌ای. قرار بود بچه‌ها با دانششان از سال پیش تمام آن کارت‌ها را به ترتیب روی زمین بچینند. مزیت این فعالیت این بود که هر کس می‌توانست در هر نقطه‌ای به ماجرا بپیوندد. ضمنا افراد زیادی می‌توانستند هم‌زمان هر یک گوشه‌ای از آن را انجام دهند. در عین حال مقدمه‌ای برای درس فصل بعد بود.

بازاندیشی

این تجربه برای اغلب بچه‌های کلاس تجربه‌ی روانی بود اما برای چهار نفر پر دست‌انداز پیش رفت. دو نفر از دانش‌آموزان که بیش از هر چیز به خاطر بی‌حوصلگی در نوشتن پاسخ‌ها در آزمون (و نه لزوم بلد نبودن) باید هر چهار ایستگاه را می‌گذراندند، تجربه‌ی طولانی و سختی داشتند. دو نفر دیگر هم بچه‌هایی بودند که نسبتا زود یاد می‌گیرند اما تلاشی برای انجام تکالیف نامتعارف (هر چیزی جز صفحه یا کاربرگی مشخص) نمی‌کردند و چنین تکلیفی از آن دست بود.

دو نفر دوم ایراداتی جزئی داشتند و از فرصت پس از آزمون برای تصحیح اشتباه‌هایشان نکرده بودند. هر دو بعد از شنیدن این که مسئول غرفه‌ها کسانی هستند که اشتباه‌هایشان را تصحیح کرده‌اند، عصبانی شدند. بعد از توضیح فرصتی که برای مسئول غرفه شدن حتی در همین جلسه دارند، یکی از آنها آرام شد و به سرعت بعد از گذراندن یک ایستگاه مسئول غرفه شد. اما دیگری تا پایان وقت هم حاضر نشد به سوال ایستگاهی که برایش مشخص شده بود جواب دهد و مسئول غرفه شود.

با او صحبت کردم تا مطمئن شود می‌دانم این سوال را بلد بوده ولی ضمنا دیده‌ام که چطور آزمون را سریع داده که کاردستی درست کند. و یادآوری کردم که حتی وقتی از او خواستم قبل از تحویل آزمون یک بار دیگر جواب‌هایش را بخواند هم حاضر به این کار نشده است، و در آخر هم از فرصت تکمیل سوالات در خانه استفاده نکرده است. این موقعیت و گفتگو درباره‌ی آن تاثیری در تصمیم آن روزش نداشت ولی در انتخاب‌های بعدی‌اش در هفته‌های آینده تاثیرگذار بود، که البته این داستان دیگری است.

برای هم‌آموزی‌های آینده

برای آزمون بعدی لازم است به این موضوع توجه کنیم که اگر بچه‌ها فعالیت تکمیلی خانه را انجام دهند (که به نظر می‌رسید تا حدی لزومش را متوجه شدند)، تعداد کمتری نیاز به ایستگاه‌های تحقق یادگیری خواهند داشت. از آنها که با انجام فعالیت خانه نیاز به این ایستگاه‌ها ندارند، تنها تعداد کمی مسئول غرفه خواهند بود. به این ترتیب برای این که کسی بدون فعالیت نماند در نوبت بعد هم باید فعالیت‌هایی موازی برای این افراد تعریف کرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *