گریزی کوتاه به نقد جدید
نقد جدید در پی امر واقعی بود: منتقدان پیرو این جریان حقیقت واقعی دربارهی معنای یک متن را میخواستند. فکر میکنم حق هم داشتند. من هم همین را میخواهم. هرچند من حس میکنم برای به دست آوردنش باید خلاف بعضی رویههای آنها عمل کنم؛ رویههایی که به شکلی گمراهکننده مقدس گشتهاند. با این حال من هم به جد در پی همان هدف و مشغول همان سنتها هستم.
کار اصلی آنها برای جستجوی حقیقت واقعی معنای چیزها، این بود که سعی کردند سوال را تبدیل به امری تجربی کنند تا پیشینی. آن را از دست افراد خاصی که به نظر میرسید تصمیم برای معنای متن را در انحصار داشتند، یعنی نویسندگان و دانشگاهیان، بیرون کشیدند. به درستی اصرار کردند که ممکن است نویسنده دربارهی این که متنش چه معنایی دارد اشتباه کند. همچنین به درستی تاکید کردند که دانشگاهیان نباید معنای یک متن را بر اساس مطالعهاش روی مضمونهای یک نویسنده یا روح زمانهی او دیکته کنند؛ نباید بگویند که متن باید چه معنایی بدهد.
آنها این جدال را با جانمایی معنا در متن و نشان دادن این که چطور نویسنده یا دانشگاهی میتوانند دربارهی معنا اشتباه کنند، برنده شدند. اما اشتباهشان این بود که معنا را منحصرا درون متن قرار میدادند: از چرندگویی میترسیدندو تنشان برای استانداردهای بالا میخارید. بنابراین نمیتوانستند فکر رفتن توی سر نویسنده یا خوانندههای واقعی را بکنند. البته که خوب است بشود از این جاهای به هم ریخته پرهیز کرد اما معناها وابسته به پیشامدهای مربوط به آگاهی جامعهی سخنور هستند. قوانین معنا دائما از جامعهای به جامعه دیگر و از زمانی به زمان دیگر تغییر میکنند.
یک جای دیگر هم تمایلشان به یک حقیقت سفت و سخت باعث شد بر حقیقتی تروتمیزتر از آنچه واقعیت کلمات اجازه میدهد اصرار کنند. فرض آنها این بود که معنای مجموعهای از کلمات یکتاست. با این حال چون خودشان جزو بهترین خوانندگان و بسیار هم باهوش بودند، معمولا همه یا بسیاری از معانی درست یک متن را کشف میکردند. برای همین عادت کرده بودند تقریبا همه جا آیرونی، تنش و تناقض ببینند. گاهی آیرونی و تناقض واقعا وجود دارد. اما گاهی هم با این که تمام عناصر خوانش ها درست هستند، به سادگی با هم متفاوت اند: پیامهای غیرآیرونیکی که در قالب یک گفته جمع شدهاند، و نه اجزای یک پیام واحد پیچیده.
[…] نقد جدید تحمل کافی برای ناهمگونی و نبود آیرونی را ندارد.
چرا بازی شک کردن برای ادعاهای معنایی کار نمیکند؟
پس یک حقیقت واقعی دربارهی معنای یک گفته یا یک متن، یک حقیقت سخت، تجربی، و مورد قبول عام، وجود دارد؛ و آن خوانشی درست است که جامعهی سخنور بدون تغییر قوانین میسازد یا میتواند بسازد.
اما بازی شک کردن به ما کمک نمیکند این حقیقت را پیدا کنیم. یک نفر منتقد میتواند ادعایی اشتباه دربارهی معنای یک شعر داشته باشد، یک دانشآموز ممکن است ادعایی غلط دربارهی معنای یک کتاب ارائه کند، من میتوانم ادعایی نادرست داشته باشم دربارهی معنای یک گفته، اما بازی شک کردن از نشان دادن اشتباه ما ناتوان است. هیچ قانونی برای تشخیص ادعاهای اشتباه معنایی وجود ندارد. وقتی کسی معنایی را به یک گفته منسوب میکند، اینکه بخواهیم با او بحث کنیم اتلاف وقتی کامل است. گزارههای منفی راه به جایی نمیبرند.