بازی شک کردن و بازی باور کردن: تحلیلی از امر عقلانی

حالا می‌توانم تصویر روشنی از منظورم از حقیقت معنای یک گفته یا به عبارتی خوانش درست یک متن، ارائه دهم؛ آن تفسیری درست است که جامعه‌ی سخن‌ور در آن کلمات می‌سازد. یک موقعیت مرزی هم داریم و آن زمانی است که تفسیری با یک جامعه‌ی سخن‌ور می‌خواند اما با دیگر جوامع نه؛ برای مثال خوانشی که با کاربرد قرن شانزدهمی هماهنگ است و نه با کاربرد روزمره، یا با زبان عامیانه هم‌خوانی دارد و نه با زبان معیار.

این مدل، باوری عرفی اما سردرگم‌کنند‌ه را تایید می‌کند که خوانش متفاوت یک فرد می‌تواند گاهی درست و گاهی غلط باشد. چون همان طور که دیدیم، کاملا طبیعی است که هر فرد معنایی برای هر مجموعه کلمه داشته باشد که بیشتر رویاگون است تا آنچه جامعه‌ی سخن‌ور بی‌گفتگو درباره‌اش به توافق رسیده است. چنین تفسیری عموما غلط است: برای رویا بافتن قابل قبول است، ولی درک ما از معنا در زبان روزمره، یک جامعه و ارتباط بین اعضای آن را شامل می‌شود. از طرف دیگر یک فرد ممکن است به خوانشی از متن برسد که هیچ کس در آن جامعه تا به حال به آن فکر نکرده، اما به هیچ وجه با قوانین آن جامعه در تقابل نیست. چنین خوانشی درست است، هرچند که هیچ‌کس در آن جامعه تا به حال به آن فکر نکرده باشد. یک آزمون می‌تواند این باشد: خوانش را با جامعه در میان بگذارید؛ اگر بگویند «البته! همین طور است! ما هرگز به این تفسیر فکر نکرده بودیم، اما حالاکه اشاره می‌کنید به وضوح درست است و ریشه در قوانین معنایی ما دارد»، خوانشی درست در دست دارید. اما اگر بگویند «هان؟» یا «بی‌معنی است»، در بهترین حالت نشانه‌ای از خوانشی نادرست است. البته در حقیقت ممکن است آن خوانش همچنان خوانشی صحیح و با قوانین جامعه هم سازگار باشد، اما آن افراد به خصوص برای دیدنش به اندازه کافی مهارت نداشته باشند چون خوانشی سخت و احتمالا متن سختی بوده است. پس می‌توانیم این طور خلاصه کنیم: خوانشی درست است که جامعه‌ی سخنوران بدون تغییر قوانین می‌سازد یا می‌تواند بسازد.

این مدل هم‌چنین به ما اجازه می‌دهد از یک ایراد بزرگ دوری کنیم که در اغلب بحث‌هایی مطرح می‌شود که حول صحت بیش از یک معنا در می‌گیرد. وقتی افراد از بیش از یک معنی درست حرف می‌زنند، معمولا در این تله می‌افتند که هر خوانشی به درستی دیگر خوانش‌ها است. اما در اینجا می‌توان دید که هر متن می‌تواند بیش از یک خوانش درست داشته باشد، اگر آن خوانش‌ها با قوانین معناسازی جامعه‌ی سخن‌ور هم‌خوانی داشته باشند. و به وضوح دیگر خوانش‌ها نادرست هستند.

دلیلی ساده برای احتمال وجود بیش از یک معنا در یک گفته وجود دارد، و آن هم از این واقعیت ناشی می‌شود که افراد واقعا چطور از کلمات استفاده می‌کنند. این واقعیت ریشه در تمایل به بهینه مصرف کردن انرژی دارد. اگر من سه حرکت می‌کنم تا سه کار را انجام بدهم و راهی هست که هر سه کار را با یک حرکت انجام بدهم، ترجیح من بر این است که این کار را بکنم. به سادگی مشخص است که می‌شود بیش از یک پیام را با تنها یک گفته رساند، یا به عبارت دیگر در هزینه‌ی پستی صرفه‌جویی کرد. مردم معمولا این کار را می‌کنند. شدنی است که با یک مجموعه کلمه برای یک نفر دو فیلم پخش کنید یا باعث شوید دو نفر دو فیلم متفاوت ببینند. اجازه دهید تاکید کنم که این امر، تحلیل قبلی از تفسیر درست را تغییر نمی‌دهد. این دو فیلم چیزهایی هستند که با قوانین زبانی جامعه هماهنگی دارند. فقط این که آن قوانین –به خاطر انعطاف و حشو- به یک گفته اجازه می‌دهند که دو فیلم قانونی را نشان بدهد، نه فقط یکی. و البته بقیه فیلم‌ها ‌هم‌چنان غیرقانونی‌اند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *