انحصارگریِ بازی شک کردن
این جستار حملهای گسترده است به بازی شک کردن. اما من این حمله را در نقش کسی انجام میدهم که خودش بازی شک کردن را ارزشمند میداند و متعهد به اجرای آن است. طبیعتا سعی خواهم کرد حرفم را به نحوی بیان کنم که برای آنکه تنها به بازی شک کردن باور دارد، ترغیب کننده باشد. هدفم این است که بازی شک کردن را کنار بزنم و جا برای مشروعیت بازی باور کردن باز کنم.
بازی شک کردن به نحوی انحصار مشروعیت را در فرهنگ ما به دست گرفته، هر چند من نمیدانم این اتفاق دقیقا چطور روی داده است. تمایل به اینکه فرآیند عقلانی را تنها با بازی شک کردن بشناسیم، در سقراط دیده میشود. فکر میکنم به همین دلیل است که مهمترین کلمه در ادبیات او «نه» است. سقراط به چیزهای زیادی باور داشت اما مهمترین تعهد او به «منطق» بود؛ یا آن طور که خودش آن را مینامد، «برهان»۷. ویژگی اصلی یک گفتگوی سقراطی نقض و تضعیف کردن است: سقراط نشان میدهد که بعضی باورها احمقانه، پوچ یا متناقض هستند (برای مثال وجود روح بعد از مرگ)، اما هنگام اثبات آن بازی شک کردن و دیالکتیک منطقی را رها میکند و به اسطوره، استعاره و تمثیل روی میآورد.
دکارت نام «شک کردن» یا «بدبینی» را برای این روش به ما میدهد. به نظر او راه رسیدن به حقیقت، شک کردن به همه چیز است. این ایده، سنت اصلی تصور تمدن غرب از فرآیند عقلانی باقی مانده است. سقراط گفته است زندگی نیازموده۸ ارزش زیستن ندارد. دکارت در همان راستا میگوید فکری که به آن شک نکرده باشید، ارزش پرداخته شدن ندارد.
میتوان حدس زد بازی شک کردن بخشی از انحصارش را از طریق موفقیت علوم طبیعی از قرن هفدهم به بعد کسب کرده است. به نظر میرسد علم اسلوبی بدبینانه دارد. دانشمندان مفتخرند که زودباور نیستند و به سادگی چیزها را باور نمیکنند. بعضی دانشمندان به گونهای صحبت میکنند که انگار واقعا به هیچچیز باور ندارند و تنها طوری عمل میکنند گویی بعضی چیزها تا جایی که رد نشده باشند میتوانند صادق پنداشته شوند؛ به این ترتیب روش تجربی چیزی جز تلاش برای ابطال چیزها نیست.۹
به هر ترتیب حالا باوری جمعی بین تقریبا همهی جهان آکادمیک یا روشنفکری وجود دارد که هرکس بازی شک کردن را پیش میگیرد منطقی، جدی، چهارچوبمند و دقیق است. و اگر به هر دلیلی از این بازی سر باز بزند، احساس میکنند که غیرعقلانی، غیرمنطقی، و درهمبرهم است. حتی آن افرادی که حقیقتا مخالف بازی شک کردن هستند به این باور عمومی تن دادهاند: آنها فرض میکنند که علیه بازی شک کردن بودن مساوی است با علیه عقلانیت و منطق بودن.
این همان دامی است که از انحصارگری بازی شک کردن ناشی میشود. در بخشهای بعدی من برای مبارزه با این دام سعی میکنم نشان دهم حقیقت مشخصی دربارهی معنی کلمات وجود دارد که بازی شک کردن کمک نمیکند آن را بفهمیم اما بازی باور کردن این کار را میکند.