بازی شک کردن و بازی باور کردن: تحلیلی از امر عقلانی

  1. هیئت ژوری‌ها. دادگاه قانون بیش از هر چیز یک حوزه‌ی مخالفتی است، نمایشی از بازی شک کردن، رقابتی برای پیدا کردن رخنه‌هایی در ادعای یک نفر. اما اگر تنها بازی شک کردن مطرح باشد، هیئت ژوری برای چه؟ وکیل‌ها و قاضی‌ها در شک کردن و پیدا کردن تناقضات، چه در ادعاها و چه در قوانین، بسیار بهتر هستند. وارد کردن یک هیئت ژوری یعنی وارد کردن افرادی که برای اجرای بازی شک کردن کم‌ترین وجهه را دارند. آنها نه تنها از فرآیندهای بازی شک کردن محروم هستند، بلکه مجبور به استفاده از بازی باور کردن اند: آنها اجازه ندارند حرف بزنند یا از شاهدان، وکیلان، و قاضی سوال بپرسند. آنها باید تنها در سکوت بنشینند و گوش بدهند. گوش دادن و سکوت نشانه‌های بازی باور کردن هستند. تماما ورودی، بدون هیچ خروجی. و تا قبل از این مورد اخیر از تصمیمات دادگاه عالی که خلاف سنت بود، هیئت ژوری به تصمیماتی بدون نام می‌رسیدند. بنابراین، مانند یک جلسه کواکر، با وجود این که اعضا ممکن است به هر آنچه که می‌خواهند شک کنند، فرآیندی که بر اساس آن به بهترین شکل ممکن می‌توانند وظیفه‌شان را انجام بدهند، فرآیند تصدیق هماهنگ است.

واضح است که هیئت‌های ژوری و جلسات کواکرها، اجازه‌ی وقوع موقعیت‌هایی را می‌دهند که در آن افراد خسته می‌شوند و به تصمیمی می‌رسند که هیچ‌کس دوستش ندارد اما ضمنا تنها موردی است که هیچ‌کس هم از آن متنفر نیست. وقتی این اتفاق می‌افتد، ممکن است احساس کنید یک جای کار اشتباه شده است. می‌توانید حس کنید که ساختار در تلاش بوده فرآیندی معکوس را پیش ببرد: دیالکتیکی مثبت‌تر که افراد را از موضع متعصبشان خارج می‌کند، از طرز فکر اولیه‌شان، و بنابراین به آنها کمک می‌کند که رشد کنند و عوض شوند. توافق عموما فقط وقتی اتفاق می‌افتد که چیزی ارگانیک در گروه روی دهد. حتی ویژگی‌های اجباری، تنش‌زا و خستگی‌زای این نوع جلسات -تا وقتی به توافق نرسیم کسی نمی‌تواند به خانه برود- به افراد کمک می‌کند از «مجموعه‌ها» یا دیدگاه‌های تحت عادت خارج شوند. این فرآیندی حیاتی در بازی باور کردن است.

  1. افرادی مثل تامس کان20 و مایکل پولانی، شرحی از تاریخ علم می‌دهند که می‌گوید هرچند دانشمندان عموما احساس می‌کنند دارند بازی شک کردن را پیش می‌گیرند، معماهای مهم با چیزی شبیه بازی باور کردن به جایی رسیده‌اند. (هرچند البته نوبت چرخیدن تنها به چرخ‌های بزرگ می‌رسد.) در دوره‌ای از انقلاب علمی، وقتی پارادایم‌ها و مدل‌های مختلفی آماده‌ی بررسی و پذیرفته شدن هستند، وضعیت مشابه هنگام خواندن یک شعر است: پارادایم «غلط»، غلطی‌اش اثبات نشده است. همان‌هایی که اعتباری حرفه‌ای دارند و مثمر ثمرتر و در نتیجه درست‌تر شناخته می‌شوند هم به همین صورت هستند. این حقیقت از درون ادراک می‌شود، نه از بیرون.
  2. همان طور که پیش‌تر سعی کردم نشان دهم وقتی منتقدان ادبی کارشان را واقعا خوب انجام می‌دهند، دارند بازی باور کردن را پیش می‌گیرند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *