گمانهزنی دربارهی تاریخچهی بازی باور کردن
احتمالا دلایل تاریخی وجود دارد که چرا بازی شک کردن به این انحصارگری رسید و سعی کرد مشروعیت بازی باور کردن را انکار کند. احتمالا در گذشته جایگاه این دو برعکس بود: مردم در آن زمان به نوعی بازی باور کردن را پیش میگرفتند و اصولا از بازی شک کردن استفاده نمیکردند. سادهتر و طبیعیتر است که عضلهی باور کردن را به کار بیندازیم و خود را درون یک ادعا قرار بدهیم تا این که عضلهی شک کردن را به کار گیریم و خود را از آن ادعا خارج کنیم و بپنداریم که آن ادعا اشتباه است. خود را پیش افکندن، داخل شدن و مشارکت کردن در ذات ادراک و تفکر است. احتمالا تنها طی جدالی عظیم در طول قرنها پیشرفت تفکر بوده است که افراد این عمل مصنوع، متناقض، و قدرتمند را یاد گرفتهاند که هنگام درک و فهم چیزی، تصور کنند غلط است تا اشکالات آن چیز خودشان را نشان دهند. شک به چیزی مانند این است که به طور همزمان دو کار متناقض را انجام دهید: داشتن یک ایده، و رد کردن آن. در خیلی زبانها واژهی شک همریشه با واژهی دو است: از آنِ دو ذهن بودن. بنابراین با این که حالا به خاطر ضعف در باور کردن به مشکل میخوریم، قبلا همین مشکل را به خاطر ضعف در شک کردن داشتیم.
در واقع اجرای بازی شک کردن به کاملترین شکل آن طوری که من میشناسمش -یک سیستم رشدیافته متشکل از چندین مرحله- پیش از شکلگیری بازی شک کردن ممکن نبود. تنها از طریق شک کردن بود که ما یاد گرفتیم چطور تمرین یک عضله را به دیالکتیکی کامل تبدیل کنیم؛ که چطور فکر کردن را به چیزی بیشتر از نشستن و فک را روی هم فشار دادن و تا جای ممکن اخم کردن تبدیل کنیم. رشد بازی شک کردن، دیالکتیک منطقی، اولین فرآیند مصنوع، چندمرحلهای، و سیستماتیکی بود که خاصیت مصنوع بودن اعمال آن به عنوان عملی تصحیحی برای آنچه «فکرش را کردید» کار میکرد، فارغ از آن که چقدر باهوش باشید. حالا ما میدانیم چطور بازی باور کردن را به این چنین دیالکتیکی تبدیل کنیم. اما من فکر میکنم بازی باور کردن در حال رشد بوده و برای مدتی طولانی تلاش میکرده متولد شود و جالب است که شکلهای قبلی آن را از نظر بگذرانیم.
- آخرین شکل، همانی که مرا تحت تاثیر قرار داده، توسعهی فرآیندهای گروهی است. گروهتراپی اغلب با اصولی مشابه آنچه من برای بازی باور کردن توصیف کردم پیش میرود. معمولا قانون اصلی میگوید به جای تلاش برای اثبات اشتباه بودن ادعاها، مفیدتر است آنها را به شکل ادعاهای ادراکی و تجربیای دربیاورید که بقیه بتوانند در آنها شریک شوند.
- جلسات کواکرها19 که در آنها هیچ تصمیمی گرفته نمیشود مگر اینکه توافقی جمعی برای آن وجود داشته باشد، به نظر استفادهای دقیق و کامل از بازی باور کردن میرسد. این گونه نیست که این جلسات بر انکار عدم توافقها بنا شده باشند. (اتفاقا کواکرها قدرت به خصوصی در مخالفت دارند. عضلات شک کردن آنها و حساسیتشان به عدم موافقت هم بالاست. ممکن است کواکرها این فرآیند توافقی را ساخته باشند چون از بقیه ما در بحث کردن و مخالفت کردن بسیار جلوتر بودهاند.
یک جلسه به روش کواکرها واضحا رد کردن فرونشست به کوچکترین مخرج مشترک است، رد کردن آن تصمیمی که کمترین بحث یا مخالفت را در پی دارد: همیشه اقلا یک مخالفت جدی وجود دارد و یکی هم برای آنها خیلی زیاد است. در این جلسات اصرار بر این است آن تصمیم را به شکلی دربیاورند که تمام گروه بتوانند به خوبی به آن وارد شوند یا تاییدش کنند. خلاصه این که موضوع «به کدام کار کمترین شک را داریم» نیست، بلکه «کدام کار را بیشتر میتوانیم باور کنیم».