دو بازی به مثابه تقویتکنندهی ویژگیهای متفاوت شخصیتی
متناسب با هر دیالکتیک، مجموعهای از ویژگیهای شخصیتی وجود دارد. هر مجموعه نوعی شبکهی به هم پیوسته یا مجموعهای از سبکها را به همراه دارد:
بازی شک کردن | بازی باور کردن |
رها کردن، فسخ تعهدات، جدا شدن، رد کردن آنچه جدید است، بستن، چنگ زدن، عینی خشک، یکدنده، برای امنیت به انگیزشها چسبیدن، خود مرکزیتیافته و ثابت، یاد گرفتن این که چطور منتقدتر/ ظریفتر/ زیرکتر/ سختتر و جدیتر باشیم، تهاجمی: تهدیدها را شکست دهیم، غیرحمایتگر، رقابتی، فعالیت انفرادی، صحبت کردن، سروصدا، جر و بحث | درگیر شدن، خود را پیش افکندن ، تعهد، تمایل به جستجو در آنچه جدید است، باز کردن، شل کردن، استعاری منعطف، رها کردن انگیزشها با وجود ریسک، خود شناور، یاد گرفتن این که چطور بزرگتر/ دربرگیرندهتر/ نرمتر/ و جذبکنندهتر باشیم، غیرتهاجمی: با تهدیدها انعطاف به خرج دهیم/ درگیرش شویم/ بدون خشونت برخورد کنیم، حمایتگر، همکارانه، کار کردن در گروه، گوش کردن، سکوت، موافقت کردن |
من به وضوح ارزشهای زیادی در ویژگیهای ستون سمت چپ میبینم. اما سمت راستیها را هم نمیکوبم: آنها اگر با مکملهایشان به تعادل رسیده باشند ضروری و ارزشمند هستند. اما تنها سمت راستیها هستند که با ادراک فرهنگی ما از عقلانیت مطابقت دارند. میخواهم این تضاد روانشناختی را از طریق نشان دادن سه راه دیگر برای نگاه به آن، خلاصه کنم.
- در اینجا تضادی بین عطش نسبت به قطعیت و پذیرش عدم قطعیت و ابهام وجود دارد. بازی باور کردن چنان عطشی به قطعیت دارد که قطعیت را با حقیقت اشتباه میگیرد. این سردرگمی آنقدر رایج است که خیلی از افراد این دو را یکی میدانند، در حالی که کاملا متفاوت هستند. این که گزارهای قطعی است و اینکه آیا صادق است دو موضوع جدا از هم هستند. رفتار شما و نتایج پرسشگریتان با توجه به این که تا چه حد اصرار به قطعیت دارید میتواند بسیار متفاوت باشد.
کار ایاگو وقتی اتللو را به جایی میرساند که به قطعیت احتیاج دارد تقریبا تمام شده است. تنها یک جواب قابل قبول وجود دارد: خیانت. وفاداری نمیتواند با قطعیت ثابت شود. نیاز به قطعیت متمایل به نوع خاصی از جستجو و رسیدن به نتایجی به خصوص میشود. انواعی از اطلاعات، ادعاها، و افکار وجود دارد که اگر کسی تحمل عدمقطعیت را نداشته باشد هرگز نمیتواند از آنها بهرهمند شود.