بازی شک کردن و بازی باور کردن: تحلیلی از امر عقلانی

علاوه بر این،‌ تلاش برای پیدا کردن جواب آن چیزی است که بیشتر وقت‌ها منتج به بحث و جدل، حالات تدافعی و تملکی می‌شود (آیا مشخص شد که ایده یا ادراک من، جواب درست بوده است؟) تمایل به پایان‌بندی، تمایل به بحث می‌آورد. پیش گرفتن بازی باور کردن یعنی جنگ علیه تمایل به پایان‌بندی.

در این بازی، البته، تصمیم بگیرید که چه نوع حقیقتی احتیاج دارید و چقدر زود آن را می‌خواهید. اگر صادقانه جواب بدهید، متوجه می‌شوید که خیلی کمتر از آنچه که به آن عادت دارید، نیاز خواهید داشت.

چه نوع حقیقتی را احتیاج دارید؟ یک حقیقت‌ شلخته‌تر هست و یک حقیقت تر و تمیزتر، و بازی باور کردن معمولا فضا را برای آن حقیقت شلخته‌‌تر فراهم می‌کند: حقیقتی آمیحته به خطا. خیلی افراد می‌گویند که اگر حقیقت را خالی از خطا نداشته باشید،‌ حقیقتی ندارید: بخشی از احساس ما به کلمه‌ی حقیقت، یقین را در خودش دارد. اما این احساس ما را گمراه می‌کند. اگر سه جواب دارید و یکی درست است، حقیقت را دارید، حتی اگر ندانید کدامشان است. ممکن است شبیه سفسطه به نظر بیاید اما این طور نیست: ۱) اگر آماده‌ی این ترکیب شلخته نباشید، ممکن است هرگز آن حقیقت را به دست نیاورید. اگر خیلی سخت‌گیر باشید و سعی کنید ادعاهایی را پیش ببرید و ثابتشان کنید، بعضی از بهترین و دقیق‌ترین ادراکاتتان را از دست خواهید داد (و ادراکات افراد دیگر را هم). ۲) می‌توانید از حقیقتی که در این ترکیب آمیخته است بهره ببرید؛ اگر با دقت نگاه کنید، فکر کنید، و هر سه جواب را هضم کنید، حتی اگر همچنان ندانید درست کدام است، از جواب درست یاد خواهید گرفت. ارگانیسم شما قادر به انجام غربالی است که شما آگاهانه قادر به انجامش نیستید؛ مثل جغدی که موشی را می‌خورد.

چقدر زود حقیقتتان را احتیاج دارید؟ خیلی از فعالیت‌هایی که عقلانی خوانده می‌شوند، به خصوص فعالیت های مدرسه‌ای، اگر کمتر در تولید جواب‌های نهایی عجله کنند هم به خوبی به اهدافشان می‌رسند، اما مدام سرعت تجارت باهوش‌تر کردن افراد را بالا می‌برند. اساس بازی باور کردن، منتظر ماندن، و صبوری است نه در عجله بودن. جواب خودش دیرتر می‌آید؛ نهایتا یک صورت‌بندی جدید از افکار یا ادراکات حاضر می‌شود که جواب مسئله‌ای را که پیش‌تر مطرح شده بود روشن خواهد کرد؛ بدون بحث و بدون عدم قطعیت. قبل از این لازم بود برای یک جواب بحث و جدل کنی و ممکن هم بود آن جواب غلط باشد. صبر کردن به طور طبیعی یک ادراک مشترک و دقیق می‌آورد: پایان‌بندی. هفته به هفته کیفیت استخر ادراکات و ادعاهایی را که از انتخاب میان آنها سر باز می‌زنید، ارتقا می‌دهید.

بنابراین اگر بازی باور کردن را پیش گرفته‌اید و جواب را بعد از سه ماه احتیاج دارید، دو و نیم ماه اول را به تلاش نکردن برای یافتن آن جواب‌ها بگذرانید. اگر فقط یک ساعت زمان دارید، پنجاه دقیقه اول را دنبال جواب‌ها نگردید.

همه‌ی اینها کمک می‌کند در مورد تمایل به پایان‌بندی کمی آگاه‌تر شویم. توجه کنید که چگونه بیشتر ما عادت داریم برای رسیدن به پایان‌بندی تلاش کنیم؛ هر جور شده سعی می‌کنیم بر‌ اقلا یک چیز در پایان کلاس یا جلسه توافق کنیم. حتی در پایان یک برنامه‌ی ۳۰ دقیقه‌ای از هر نوعی هم می‌خواهیم بگوییم «ببینیم درباره چه‌ها توافق کردیم.» سعی کنید واقعا حس کنید که این کار چقدر احمقانه است، که چطور میل به پایان‌بندی مانع هر صورت‌بندی جدیدی از افکار و تجربه‌ها می‌شود و در واقع به ذهن کمک می‌کند همان طور که بود بماند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *