بازی شک کردن و بازی باور کردن: تحلیلی از امر عقلانی

  1. همچنین احتمال دارد ذهن انسان به خاطر کمبود دقت دچار اشتباه شود. ذهن بیشتر شبیه یک کامپیوتر آنالوگ است تا دیجیتال. زبان طبیعی‌اش «یک جورهایی» است. بازی شک کردن برای تصحیح این مورد بهتر از بازی باور کردن است. این بازی تلاش می‌کند ذهن را هرچه بیشتر شبیه کامپیوتر کند و دائما دنبال بی‌دقتی و اشتباه می‌گردد.

با وجود این که بازی باور کردن دقت کمتری دارد، مایلم اینجا تاکید کنم که به لحاظ دقت بارها از فکر کردن بدون هیچ نظمی دقیق‌تر است. و این که استفاده از بازی شک کردن در محدوده‌ای که مناسب برای این کار نیست چیزی نیست جز فکر کردن بدون نظم.

دو دیالکتیک در بازی‌ها

درست است، نمی‌توان کسی را مجبور کرد بازی باور کردن را پیش بگیرد. اگر شخصی صادقانه نخواهد که تمام ادعاها را باور کند، بحث کردن را متوقف کند، و تلاش کند به ادراکات و تجربه‌های دیگران راه یابد، نمی‌توان او را وادار به این کار کرد. احتمالا خیلی بد است،‌ اما به همین صورت نمی‌توانید هم کسی را مجبور کنید قوانین منطق را به کار گیرد و بازی شک کردن را امتحان کند. بعضی وقت‌ها به نظر می‌رسد که این یکی شدنی باشد،‌ اما تنها به این خاطر است که ما جهان عقلانی را همچون باشگاهی تعریف کرده‌ایم که بلیت ورود به آن تمایل به پیروی از قوانین بازی شک کردن است. گروه بزرگی از افراد که عضو آن باشگاه نیستند، عموما در قالب کودکانی شروع کرده‌اند که از فرآیند قانون‌محور تلاش برای پیدا کردن حقیقت لذت می‌برده‌اند اما یک وقتی در زندگی‌شان (معمولا در مدرسه) نسبت به این بازی بی‌انگیزه یا خشمگین شدند؛ این افراد شاهدانی هستند بر این حقیقت که نمی‌توان کسی را وا داشت طریقی را پیش بگیرد که نمی‌خواهد.

اصطکاک غیرضروری در بازی شک کردن از افرادی ناشی می‌شود که این طریق را پیش می‌گیرند بدون این که حواسشان باشد تنها یک بازی است. یکی از مهم‌ترین ثمرات تمام این جستجوگری در بازی باور کردن، رسیدن به این است که بازی شک کردن هم فقط یک بازی است؛ و این که تنها بازی موجود و ممکن نیست.

وقتی دارید بسکتبال بازی می‌کنید اگر کسی ناگهان توپ را بگیرد و بدون این که دریبل بزند با خودش حمل کند، یا این که امتیازها را اشتباه بشمرد، آنچه شما در قبالش انجام می‌دهید دیگر نه بخشی از بازی بلکه بخشی از زندگی واقعی است. می‌توانید به او شلیک کنید، حبسش کنید، گریه کنید، بگویید که فردا با او بازی نمی‌کنید، یا می‌توانید با صحبت کردن با او متقاعدش کنید که دوباره به خوبی بازی کنید. من فکر می‌کنم در اینجا بازی باور کردن مزیتی ذاتی به بازی شک کردن دارد. احتمال بیشتری دارد که بازی باور کردن (تلاش برای به اشتراک گذاشتن ادراکات و تجربه‌ها) بعد از تمام شدن بازی افراد را مشتاق حرف زدن با یکدیگر نگه دارد تا بازی شک کردن (تلاش برای پیدا کردن رخنه‌هایی در دیدگاه دیگران).

بحث من علیه قوانین نیست، بلکه در دفاع از آنها است. قدرت و جالبی بازی به قبول یک سری قوانین است. لذت بازی به فرآیند آیینی آن، یکپارچگی و ساختار است، نه به هدفی پایانی یا لزوما به محتوا. خاصیت آزاد کردن روح و انرژی در یک بازی هم از همین پیروی از قوانین و ساختار می‌آید: چون فرد در ساختاری قانون-محور است، و چون زندگی واقعی نیست، فرد می‌تواند بعضی حفاظ‌هایش را کنار بگذارد و به همین دلیل حسی از رهایی در این کار کسب خواهد کرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *