بازی شک کردن و بازی باور کردن: تحلیلی از امر عقلانی

اما بازی باور کردن قدرت کاملش را به عنوان دیالکتیکی برای رسیدن به حقیقت نخواهد داشت، مگر این که بُعد زمان را به آن اضافه کنیم. بعد از سه ماه تمرین افراد موفق می‌شوند بفهمند، باور کنند، و بنابراین حقایق پنهان در ادعاها را که ابتدا خارج از دسترسشان بود، کشف کنند. تمرین مداوم برای داشتن ادراکات و تجارب دیگر به افراد کمک می‌کند از تمایلات قبلی و دستگاه‌های خودشان خارج شوند، کمک می‌کند کمتر سفت و سخت باشند، و کمتر طعمه‌ی جواب‌های معمول و از روی عادت قرار بگیرند. تمرینی طولانی‌مدت می‌طلبد که یاد بگیریم به اشتباه خود را در چیزی نیفکنیم یعنی تنها پیش‌فرض‌ها و تمایلات خودمان را نبینیم؛ بلکه به شکل درست این کار را انجام دهیم: یعنی با وارد کردن مقدار بیشتری از خودمان در هر آنچه که آنجاست، بخش بیشتری از آن را ببینیم.

من بازی شک کردن را دیالکتیک گزاره‌ها می‌دانم چون هرچه بیشتر ایده‌ها و باورها را به شکل گزاره‌هایی منطقی دربیاوریم، این طریق بهتر کار می‌کند. و ضمنا فکر می‌کنم بازی باور کردن دیالکتیک تجربه‌ها است چون هرچه ایده‌ها و باورها را بیشتر به شکلی کاملا تجربه‌شده دربیاوریم، بهتر کار می‌کند.

می‌خواهم شیوه‌ای را که هر یک از این دو نوع دیالکتیک در مقابل خطا از خودشان محافظت می‌کنند، مقایسه کنم. به این منظور آنچه را که منبع اصلی خطای انسانی می‌دانم، مشخص می‌کنم -سه شیوه‌ای را که انسان به طور شناختی اشتباه می‌کند- و نشان می‌دهم که هر دو دیالکتیک چطور با این خطاها مواجه می‌شوند.

  1. نفع شخصی. همیشه روشن بوده است که فکر کردن عمل ساختن11 است اما حالا روانشناسان نشان می‌دهند که ادراک هم همین طور است (و در واقع تفکر و ادراک فعالیت‌هایی دقیقا یکسان هستند). این به آن معناست که تفکر بیشتر شبیه این است که تخمینی ذهنی بزنید تا اینکه مسئله را در کامپیوتر وارد کنید و جوابش را تحویل بگیرید. به شکلی مشابه، ادراک بیشتر شبیه این است که ترسیم کنید تا این که عکس بگیرید. به خاطر این که تفکر و ادراک اعمالی فعال و سازنده هستند، احتمال زیادی دارد که نفع شخصی جواب را تحت تاثیر قرار دهد. اگر قرار باشد سه مقدار پول را که کسی به ما بدهکار است ذهنی جمع بزنیم، احتمال بالایی وجود دارد که این کار را به نفع خودمان انجام دهیم. روانشناسان مدت زیادی مشغول نشان دادن این بوده‌اند که چطور افراد همان چیزی را می‌بینند که می‌خواهند ببینند (به عبارتی، به جای این که اسیر آنچه در عکس هست بمانند، آنچه را می‌خواهند رسم می‌کنند).

بازی شک کردن یا دیالکتیک گزاره‌ها برای حل مسئله‌ی نفع شخصی، تلاش می‌کند «خود»، خواست‌ها و تمایلاتش را به کل کنار بگذارد. سعی بر این است که تفکر شما بیشتر شبیه استفاده از کامپیوتر شود تا تخمینی ذهنی. بنابراین، سیستمی بنا می‌کند که تا حد امکان غیرشخصی است: منطق، قوانینی برای آنچه قابل قبول است و آنچه نیست، و درگیری «خود» هرچه کمتر بهتر. این بازی تلاش می‌کند شما را وا دارد ادراکات و تجربیاتتان را در قالب گزاره‌هایی روی کاغذ بیاورید و از ذهنتان خارج کنید: محاسبات طولانی به جای تخمین. خود را کنار بزنید، و مداخلاتی غیرشخصی انجام دهید. علاوه بر این، بازی شک کردن افراد را تشویق می‌کند که همیشه با شما بحث کنند، فرض کنند که اشتباه می‌کنید و سعی کنند رخنه‌های ادعای شما را که نشئت گرفته از نفع شخصی است، پیدا کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *