کفش‌دوزان سیاسی

بنابراین کفش‌دوز اگر به اندازه‌ی کافی خوب بود، می‌توانست بدون ترس از دست دادن مشتریانش، حتی قابل احترام‌ترین آنها، نظراتش را بیان کند.۸۵ علاوه بر این به واسطه‌ی اعتماد فی‌مابین، ارتباط نزدیکی با مشتریانش داشت. این نزدیکی تا حدی به این دلیل بود که بیشتر مشتریانش به او مقروض می‌شدند؛ چون کارگران مزرعه و دهقانان تنها در مقاطع زمانی خاصی، مثلا بعد از برداشت محصول، می‌توانستند به او مزد بدهند (روز پرداخت در پامرانیا روز سنت کریسپین یعنی ۲۵ اکتبر بود)۸۶ یا مثلا بین عید پاک و عید گلریزان که قراردادهای سالانه تمدید می شدند. او مجبور بود به مشتریانش اعتماد کند ولی آنها هیچ دلیلی برای عدم اعتماد به او نداشتند. برخلاف بسیاری کسانی که فقرا با آنها قرارومداری داشتند، آسیابان، نانوا، حتی صاحب میخانه، که می‌توانستند وزن کمتری به آنها بدهند،کفش‌دوز یا کفش جدیدی تولید می‌کرد یا کفشی را تعمیر می‌کرد که به سرعت می‌توانست مورد قضاوت قرار بگیرد و تفاوت کیفیت در بیشتر موارد مربوط به تفاوت مهارت بود و نه تقلب.۸۷ بنابراین کفش‌دوز مجوز بیان نظرش را داشت، چون دلیلی برای عدم اعتماد به او وجود نداشت.

این که نظریات او متفاوت و دموکراتیک بودند نباید مایه‌ی تعجب شود. زندگی کفش‌دوز روستایی مشابه زندگی فقیران بود، نه صاحبان ثروت و قدرت. سلسله‌مراتب و نهادهای رسمی برای او کاربرد کمی داشت. در خود این حرفه هم پول کمی بود و در مواردی بسیار، خلاف قوانین کار و مالیات، کاری جز این پیشه هم پیدا می کرد. او ارزش استقلال را می‌دانست و موقعیت‌های فراوانی برای مقایسه‌ی آزادی عملی نسبی‌اش با مشتریان خود داشت. برای ما مشخص نیست که قابلیت صورت‌بندی نظرات مستقل، تا چه حد در مورد اقلیت موفق پیشه‌وران صحت داشت تا اکثریت کفاشان حاشیه‌ای و نیمه‌وقت؛ چون تشکیل نمونه‌ی تحقیقی که نماینده‌ی رادیکال‌های صنف باشد سخت یا غیرممکن است. این سوال باید باز و بی‌پاسخ باقی بماند. اگرچه، در بستر مشخص قرن هجدهم و اوایل نوزده، خیلی طبیعی است که کفش‌دوزان رادیکالی را پیدا کنیم که کوبت می‌خوانند و برای نابودی کسب‌وکارهای کوچک زاری می‌کنند و نظامی را محکوم می‌کنند که «ارباب و انسان‌های دیگر… هر کدام در جای خودشان و همه آزاد» را با «اربابان و بردگان»۸۸ جایگزین کرده است. شگفت‌آور نیست که آنها را در زمره‌ی انقلابیون افراطی و بعدها آنارشیست‌ها بیابید. در تمام موارد، تاکید بر ابزارهای دم‌دستی، سختکوشی و استقلال راه‌حل مسائل مربوط به بی‌عدالتی و فقر درتجربه‌ی کفش‌دوزان بود.

بیشتر این گزاره درباره‌ی صنعتگران روستایی دیگر هم صادق است. اما مثلا در حالی که مغازه‌ی کلیدساز پر سر و صدا است و گفتگو حین کار را مشکل می‌کند، کفش‌دوز جاگیری استراتژیک خوبی برای پخش کردن ایده‌های مردم شهر و به تحریک کنش‌ها دارد. مغازه‌ی روستایی او برای این هدف مکانی ایده‌آل فراهم می‌آورد و مرد سخن‌ور که بیشتر وقت‌ها تنهاست، وقتی هم نشینی می‌یابد می‌تواند حین کار کردن پرگویی کند. کفش‌دوز روستایی همیشه حاضر است، چشمی بر خیابان دارد و می‌داند که در اجتماعشان چه می‌گذرد، حتی وقتی نقش دومی به عنوان منشی بخش در شهرداری یا جایی دیگر ندارد. به علاوه، کارگاه‌های ساکت آنها در روستاها و شهرهای کوچک، به عنوان دومین مراکز اجتماعی بعد از میخانه‌ها، تمام روز باز و آماده‌ی برپایی گفتگو هستند. عجیب نیست که در ده‌های فرانسه سال‌های ۴-۱۷۹۳ کفش‌دوزان و می‌خانه‌داران هر دو «به نظر می‌رسد به جد مشغله‌ی انقلاب را داشتند». ریچارد کوب می‌گوید:

نقش کفش‌دوزان، آن انقلابیون روستایی، که به عنوان شهردار در اوج انقلاب در تابستان ۱۷۹۳ منصوب می‌شدند یا رئیس کمیته‌های نظارتی می‌شدند که اقلیت‌های افراطی انقلابی را هدایت می‌کردند… در لیست تروریست‌هایی که باید خلع سلاح شوند (که در سال سوم در روستاها آماده شد)، اکثریت را داشتند. اینجا با یک پدیده‌ی غیرقابل‌انکار اجتماعی مواجه هستیم.۸۹

البته مغازه‌های کفاشی و میخانه‌ها به عنوان مکان گردهمایی از یک جهت مهم تفاوت داشتند. مردها برای نوشیدن به شکل گروهی دور هم جمع می‌شدند، اما یک نفری یا دو نفری به کفاشی‌ها می‌آمدند. میخانه‌ها تنها برای مردان بزرگسال بودند، اما زنان و بیشتر از آنها کودکان از طریق کفاشی‌ها به روشنفکر روستایی دسترسی داشتند. در چه زندگی‌های روستایی‌ای که کفش‌دوز نقش آموزش‌گر را بازی نکرد! بنابراین «کتاب روزمره»ی هون، «مرد پیر صادقی» را به یاد می‌آورد که «وقتی پسربچه‌ای بودم، کفش‌هایم را ترمیم می‌کرد، و همچنین ذهنم را. دوست کفاش من که با فاصله از متافیزیک در علیت مداقه می‌کرد.» او به پسرک کتاب‌هایی قرض می‌داد «که در کشوی صندلی‌اش، کنار ابزار صنعت نرمش نگاه می‌داشت.»۹۰ و سرانجام در دهه‌ی ۱۹۴۰ مورخ کارگر مارکسیست شاخص آینده در گفتگوهایی بچگانه در یک کارگاه کفاشی در شهری کوچک در رومانی، به عالم سیاست معرفی شد.۹۱

بنابراین کفش‌دوز شخصیتی کلیدی در زندگی فکری و سیاسی روستایی بود: باسواد، سخن‌ور نسبتا مطلع، مستقل به لحاظ فکری و بعضا اقتصادی، حداقل در جامعه‌ی روستایی خودش. او به طور مداوم در مکان‌هایی که ممکن بود حرکت‌های مردمی شکل بگیرند حاضر بود: خیابان‌های روستایی، بازارها، نمایشگاه‌ها و ضیافت‌ها. این که آیا این توضیح کافی برای نقش محرزش به عنوان رهبر توده‌ها است یا نه، مشخص نیست. هر چند در این شرایط برای ما تعجب‌برانگیز نیست که او را هر از چندی در این نقش ببینیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *