«او معمولا یک کفاش است، مردی پیر، عاقلمرد روستای صنعتیاش. او کتابخانهای دارد که میشود گفت به آن افتخار میکند. مجموعهی غریبی است… «مرواریدی با قیمت گزاف» و «آشغال دو پنیای کوبت»، «اشتباهات کارگر» و «حقوق انسان»، «تاریخ انقلاب فرانسه» و «جنگ مقدس یونانیان»، همه را دارد. شنیدن از یک انقلاب موفق قلب پیرش را همچون جامی آبجوی معطر گرم میکند؛ تاجی فروریخته، پادشاهانی که فرار میکنند و شاهزادههایی که خارج از کشور پراکنده میشوند نیز همین کار را برایش میکنند…»۴۲
انگلیسیها کم و بیش باور داشتند که کفشدوزان فرانسوی در چنین ویژگیهایی مشترک اند. بیش از یک منبع از انقلاب فرانسه کفاشان را «در حال سخنرانی زیر گنبدهای باشکوه خاندانهای والوا و کاپه» توصیف میکند و بعد جمعیت را برای شکنجه و قتل پادشاه رهبری میکند.۴۳ در فرانسه هم مثل انگلستان کفشدوزان به عشقشان به آزادی و نقششان به عنوان سیاستمداران روستایی شهره بودند. کفشدوزان به «استقلال نظر» شهرت داشتند. نویسندهای میگوید «آزادی این مردمان در رفتارشان ابراز میشد».۴۴ گفته میشود جرقهی قیام میوتا در۱۳۸۰ توسط یک کفشدوز زده شد که نطق پرشورش جمعیتی را به آتش کشید.۴۵ و روایت است که سقوط کونچینی، دولتمرد ایتالیایی، در ۱۶۱۷ نیز توسط یک کفشدوز و خطیب محبوب پیکاردی تضمین شد که وقتی فرمانده زنده بود به او توهین کرد و وقتی مرد با پختن و خوردن قلبش او را هتک حرمت کرد.۴۶ آدمخواری خصوصیتی نیست که معمولا نسبتی با کفشدوزان داشته باشد، ولی میل به مشروبات قوی چنین است و البته شهرت کفشدوزان به رادیکالیسم واقعا شایستهی آنهاست و محدود به فرانسه نیز نیست.