کفش‌دوزان سیاسی

حتی اگر شواهد غیرمستقیمی از این دست را هم کنار بگذاریم، تعداد کفش‌دوزان روشنفکر هم‌چنان تکان‌دهنده است. آنها لزوما رادیکال نیستند، هرچند مدیحه‌سرایان قرن هجده و نوزدهمی‌شان ترجیح می‌دادند بر دستاوردهای آنها در حوزه‌های ادبیات و دین که خوانندگان سطح بالاتر را تحت تاثیر قرار می‌داد تاکید کنند، و البته شهرت آنها به عنوان سیاستمداران عامی را هم از نظر پنهان ندارند. با این حال مورخان توجه دارند دینی که کفش‌دوزان اگر ضدروحانی‌گرایی یا آتئیست نبودند،۲۷ خود را با آن معرفی می‌کردند معمولا با استانداردهای آن زمان متفاوت بود و رادیکال محسوب می‌شد. اینجا می توان از جیکوب بوهم عارف که مورد تعقیب و آزار کلیسای لوتران شهرش بود یاد کرد، و از جورج فاکس. همچنین باید به ترکیب رادیکالیسم و فعالیت‌های ادبی در مثلا فردریک سندر موسس اتحادیه‌ی کارگران وین در سال ۱۸۴۸ که شعر نیز می‌نوشت،۲۸ توجه داشت. یا ژان گرو آنارشیست، کفش‌دوزی که ابتدا چاپچی و بعد ویراستار نشریاتی با گرایش‌های ادبی/هنری متمایز شد.۲۹

البته نمی‌توانیم انحصار فعالیت‌های روشنفکرانه‌ی عامی را به کفش‌دوزان بدهیم. سموئل اسمایلز در مقاله‌ای به نام «اخترشناسان و دانش‌آموزان در زندگی‌ای محقرانه: فصلی جدید در دست‌یابی به دانش در سختی‌ها» مثال‌هایی را از دیگر صنف‌ها لیست می‌کند.۳۰ با این حال این واقعیت که «در مناطق روستایی دیدن کفش‌دوزی که نقش منشی بخش را بازی می‌کند، بسیار محتمل است.» سطح غیرمعمولی از سواد را نشان می‌دهد.۳۱ در هر حال روشنفکری کفش‌دوزان به عنوان یک صنف بیش از یک مشاهده‌گر را تحت تاثیر قرار داده است و به راحتی قابل توضیح نیست. وینکز و کریسپین اعتراف کرده‌اند که این موضوع گیجشان کرده ولی در عین حال موافقند که «افراد متفکر بیشتری در بین کفش‌دوزان پیدا می‌شود، همان طور که برادری بیشتری هم در بین آنها هست.»۳۲ کفش‌دوز رادیکال، جان براون، در خودزندگی‌نامه‌اش می‌نویسد: «افرادی که از موهبت آموزشی با غنای بیشتر برخوردارند به سختی می‌توانند حدس بزنند چه مقدار دانش و کتاب‌خوانی بین اعضای صنف تاریخی من وجود دارد.»۳۳ در فرانسه کفش‌دوزان «اندیشمندانی که درباره‌ی چیزهایی که شنیده یا دیده‌اند فکر می‌کنند» پنداشته می‌شوند و گفته می‌شود «آنها به دغدغه‌های کارگران بیش از دیگران می‌اندیشند».۳۴ در انگلیس شعری از قرن نوزده به جا مانده که می‌گوید:

در روزگار قدیم کفاشی بود
متفکر می‌نشست دم در خانه‌اش
دوست داشت کتاب‌های قدیمی بخواند
و بعد درباره‌ی آنچه خوانده به فکر رود۳۵

در روسیه در یکی از آثار ماکسیم گورکی آمده است: «مثل بیشتر کفش‌دوزان، به سادگی جذب یک کتاب می‌شد.»۳۶

شهرت کفش‌دوزان به عنوان فیلسوفان و سیاستمداران مردمی به عصر سرمایه‌داری صنعتی برمی‌گردد و به خوبی در سطح کشورهای تحت اقتصاد سرمایه‌دارانه گسترده است. در واقع به نظر می‌رسد کفش‌دوزان رادیکال قرن نوزدهمی داشتند نقشی را که برای مدت طولانی به پیشه‌وران حرفه‌شان نسبت داده می‌شد، ایفا می‌کردند. قدیسین حامی این صنف، کریسپین و کریسپینانوس، کشته شدند چون وعظ‌هایی متفاوت با جریان اصلی برای مشتریان کفش‌دوزان در کارگاه‌های سواسون می‌کردند. (در این مثال، در عصر امپراتور مشرک، دیوکلتیانوس، درباره‌ی مسیحیت وعظ می‌کردند).۳۷ در پرده‌ی یک ژولیوس سزار از شکسپیر، کفاشی گروهی از معترضان را در خیابان رهبری می‌کند. در تعطیلات کفش‌دوز از دکر، نمایشی الیزابتی درباره‌ی روابط عمومی از طرف «صنایع نرم» لندن، کارگران ماهر شخصیتی مبارز دارند: آنها تهدید می‌کنند که اگر کارفرمایشان به کارگر تازه از راه رسیده کار ندهد، شغلشان را رها می‌کنند. تقریبا هم‌عصر با این اشارات تئاتری، ارجاع زیر را درباره‌ی دو کفش‌دوز (رابرت هاید و لاج) پیدا می‌کنیم:

سپس او می‌گوید که کمی پیش از کریسمس رابرت هاید از شربورن شاهدی را که از در خانه‌اش می‌گذشت دید، او را فراخواند و خواست که با او مکالمه‌ای داشته باشد. بعد از چندی، چنین سخن آغاز کرد که آقای اسکارلت شما ما را وعظ کرده‌اید که خدایی وجود دارد و بهشت و جهنمی، و رستاخیزی پس از این زندگی، که ما باید حساب کارهایمان را پس دهیم و این که روح فناناپذیر است. اما بعد او می‌گوید که فردی در این شهر هست که معتقد است جهنم چیزی جز فقر و تنگدستی در این دنیا نیست، و بهشت جیزی جز ثروت و لذت بردن از خوشی‌ها نیست. و ما مانند حیوانات وحشی می‌میریم و وقتی درمی‌گذریم هیچ از ما و دیگران به یاد نمی‌ماند. او می‌پرسد که این فرد که بوده‌ است و او پاسخ می‌دهد که تقریبا همه در شربورن این طور می‌پندارند و برای مثال آلن و مردی که پیش‌تر ذکرش رفت آتئیست هستند و همچنین لاج، کفش‌دوزی از شربورن، اذعان کرده که آتئیست است.۳۸

این کفش‌دوز که شاعر او را «همپدن روستایی» می‌نامد در حکاکی‌ای از تیموتی بنت (مرگ: ۱۷۵۶) نیز با نام همپتن ویک ارج نهاده شده است. او شاه را به خاطر بستن راهی از میان پارک انبوه، با تهدید به پیگرد قانونی به چالش کشید و برنده نیز شد. حکاکی او را «در حالتی محکم و آرام نشسته و در حال صحبت با [لرد هلیفکس (نگهبان پارک سلطنتی)]…» نشان می‌دهد، که نمادی از یک مواجهه‌ی دموکراتیک و پیروزی بر امتیازات است.۳۹ منبع دیگری کفش‌دوزی را توصیف می‌کند که «در حالی که ابزارهایش را در سبدی بر دوش دارد از روستایی به روستای دیگر می‌رود . وقتی کاری می‌گیرد پای دری بساط پهن می‌کند و همان طور که کار می‌کند با مشتری‌اش آواز می‌خواند یا بحث سیاسی می‌کند.۴۰ شهرت کفش‌دوزان در رهبری باعث شد سر رابرت پیل از کفش‌دوزانی که آمده بودند مطالبات صنفی‌شان را پیگیری کنند بپرسد: «چطور است که شما تقریبا در هر جنبشی هستید؟… در هر توطئه‌ یا هر جنبش سیاسی، همیشه یکی از شما را پیدا می‌کنم.»۴۱ ای.پی. تامپسون هم از پرتره ی «سیاستمداری روستایی» از هجونویسی یورکشایری در ۱۸۴۹ نقل می‌کند:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *