(۴)
آخرین سوال این است که سرانجام چه بر سر رادیکالیسم این «صنعت نرم» آمد؟ ما به طور کامل به پیش از آن که کفشدوزی، صنعتی کاملا مکانیکی و کارخانهای شود و پیش از ظهور جنبشهای کارگری سوسیالیستی و کمونیستی مدرن پرداختیم. در این دورهی طولانی کفشدوزان تقریبا با تمام جنبشهای اعتراض اجتماعی در ارتباط بودند. در گروههای مذهبی و واعظان نقش مهمی داشتند و همچنین در جنبشهای جمهوریخواهها، رادیکالها، ژاکوبینیستها، و سنکولوت، در گروههای همکار سوسیالیست و کمونیست، در آتئیستهای ضدروحانیگری و حتی در میان آنارشیستها برجسته بودند. آیا در عصر جدید هم تا همین حد در جنبشهای سوسیالیستی نقش داشتند؟
پاسخ منفی است. در انتخابات رایشتاگ آلمان قبل از ۱۹۱۴ قطعا آنها بین شش گروه کارگر ماهری که حداقل دو سوم کاندیداهای کارگری سوسیال دموکرات را تشکیل میدادند، جا داشتند: همراه با چوبکاران، فلزکاران، چاپچیها، سیگارسازان و در آخر کارگران ساختمانی. با این حال تا ۱۹۱۲ در اعضای انتخابشده کاملا از همهی آنها (به جز کارگران ساختمانی) عقب بودند و کاندیداهایی که فراهم کرده بودند بسیار کمتر از فلزکاران، کارگران ساختمانی، و چوبکاران بود و تقریبا مساوی با چاپچیها و بیشتر از سیگارسازان. (جدول را ببینید.) با این حال اتحادیهی کفشدوزان به عنوان یک سازمان در سال ۱۸۹۲ به رتبهی هشتم از لحاظ جمعیت سازمان سقوط کرد، در سال ۱۸۹۹ نهم شد و در سالهای ۱۹۰۵ تا ۱۹۱۲ نیز دوازدهم. در حزب کمونیست آلمان بعد از ۱۹۱۸ تعداد آنها آنقدر کم بود که قابل چشمپوشی مینمود؛ از ۵۰۴ عضو اصلی تنها ۷ نفر کفشدوز بودند. از بین ۱۰۷ صنف ماهر (با حذف صنایع فلزی بسیار پیشتاز)، آنها بسیار عقبتر از چاپچیها (۱۷ نفر)، و چوبکاران (۲۷ نفر) ماندند، هرچند تقریبا با خیاطان (۷ نفر)، آجرچینها (۷ نفر) و لولهکشها (۸ نفر) برابر بودند. گذشته از کارگر غیرماهر و کارنیاموختهی کارخانهی کفشدوزی، ویلی مونزنبرگ، پروپاگانداپرداز بزرگ، حزب کمونیست آلمان هیچ کفشدوز برجستهای نداشت.۱۰۷
جدول(۱) انتخابات ۱۹۱۲ رایشتاگ: درصد کاندیداها و نائبان گروههای شغلی | ||
گروه شغلی | کاندیداها | نائبان |
فلزکاران | ۱۵.۶ | ۱۵.۵ |
چوبکاران | ۱۴.۸ | ۱۰.۹ |
ساختمانسازان | ۱۲.۸ | ۳.۶ |
چاپچیها | ۶.۶ | ۷.۳ |
کفشدوزان | ۶.۶ | ۴.۵ |
کارگران تنباکو | ۳.۸ | ۶.۴ |
خیاطان | ۲.۷ | ۴.۵ |
کارگران پارچهبافی | ۰.۸ | ۲.۷ |
در فرانسه کفشدوزان در حزب اوریهی ۱۸۹۰ در مقایسه با سهمشان در جمعیت (۳.۶ درصد) با ۵.۳ درصد از اعضای حزب و ۷.۷ درصد از کاندیداها تا حدی قابل توجه بودند (۷-۱۸۹۴)، اما داده های محلی آنها را جز در بعضی محلات آنچنان پیشتاز نشان نمیدهد.۱۰۸ هیچکس آنها را به عنوان نماد جنبش سوسیالیستی برنمیگزیند، هرچند این امر برای آنارشیستها بسیار منطقی به نظر میرسد. قطعا برجستهترین کفشدوز دستچپی ژان گراو آنارشیست و ویکتور گریفوئلز سندیکایی انقلابی بودند که هر دو تمایل صنفی ویژهای به نوشتن متون سیاسی داشتند. چندان تردیدی نیست که وقتی مرکز ثقل جنبش به سمت صنایع بزرگمقیاس و اشتغال عمومی تغییر پیدا کرد، نقش کفشدوزان از میان رفت. با این که برجستهترین کمونیستهای ۱۹۴۵ دو نجار ساختمانی و شیرینیپز سابق بودند، کفشدوزان از لیستی که مرکز ثقلش تکیه بر فلزات و راهآهن داشت غایب ماندند. در میان پنجاه و یک صنعتگر سابق که برای اتاق بازرگانی فرانسه در ۱۹۵۱ انتخاب شدند تنها یک کفشدوز (سوسیالیست) وجود داشت.۱۰۹
اشتغال رایج در میان فعالان حزب سوسیالیست اتریش قفلساز/مکانیکها و چاپچیها بودند.۱۱۰ کفشدوزان برجسته به سختی در این حزب پیدا میشوند و با وجود این که حزب سوسیالیست اسپانیا فرانسیسکو مورای کفشدوز را در دورهای به عنوان منشی و نهایتا (و ذاتا) مورخش دارد، شغلی که به وضوح در بدنهی پیشهوری این حزب پیشتاز است، چاپچی است. بدون شک میتوانیم چند تایی کفشدوز در حزبهای کمتر سوسیالیست مثلا در مجارستان پیدا کنیم، اما تنها انواع سوسیالیسم و کمونیسم مدرن که در آنها کفشدوزان به شکل جدی برجسته بودند، آنهایی هستند که به طور قابل ملاحظه ای نتوانستند تبدیل به حزبهای مردمی یا حتی حزبهای معمول طبقهی کارگر صنعتی شوند. منشی حزب کوچک کمونیست اتریش و کاندیدای رهبری نمادین آن هر دو سابقا کارگر کفشدوزی بودند و برجستهترین کفش دوز رادیکال قرن بیستم بدون شک رئیس جمهور رومانی، کاسسکو است که حزبش زمانی که او به آن ملحق شد حداکثر چیزی حدود سیصد رومانیایی عضو داشت.
(۱) Note and source: W. H. SchrSder, “Die Sozialstruktur der sozialdemokralischen Reichstagskandidaten, 1898-1912”, in Herkunft und Mandat: Beitrdge zur Fuh-rungsproblematik in der Arbeiurbewegung (Frankfurt and Cologne, 1976), pp. 72-96. All figures are percentages.