کفش‌دوزان سیاسی

ای.جی. هابسبام – جان والاچ اسکات(۱)

ترجمه‌ی شقایق بهرامی(۲)

او از تمام دوروبری‌هایش در نهضت آرمینیوسی و سیاست عمیق‌تر شده بود. مجله‌ی متدیست و ویکلی دیسپچ مرتب از طریق برادرش به دستش می‌رسید. او همیشه حجم زیادی کار کفش‌دوزی داشت و به مراتب مستقل‌تر از کشاورزان و دیگر کارگران بود. او عادت داشت افاضاتی غیرمتمدنانه درباره‌ی موجران و مجلس اعیان، مجلس عوام، قانون جدید فقرا، اسقف‌ها، کشیش‌ها، قانون منع واردات غله، کلیسا، و قوانین طبقاتی کند.۱

جالب این است که هر حرفه‌ای در پیشه‌ورانش، یک شخصیت به خصوص و یک خلق و خوی مشخص را شکل می‌دهد. قصاب معمولا جدی است و خود را مهم می‌پندارد، نقاش ساختمان لاقید است، خیاط احساسی است، بقال سبک‌سر است ، باربر کنجکاو و پرحرف است، و سرانجام کفش‌دوز و کفاش(۳) شاد و حتی سرزنده اند، با آوازی بر لب‌هایشان… سازندگان کفش‌های جدید و قدیمی، با وجود سادگی در سلیقه، همیشه با روحی خستگی‌ناپذیر و حتی تهاجمی و تمایلی شدید به پرگویی شناخته شده‌اند. آیا شورشی در کار است؟ آیا سخنگویی از جمعیت برمی‌خیزد؟ بدون شک کفاشی است که آمده برای مردم سخنرانی کند.۲

(۱)

رادیکالیسم سیاسی کفش‌دوزان قرن نوزدهم مثال‌زدنی است. اقسام متنوعی از مورخان اجتماعی این پدیده را توصیف، و فرض کرده‌اند که توضیحی احتیاج ندارد. مثلا یکی از مورخان انقلاب ۱۸۴۸ آلمان نتیجه گرفته «تصادفی نبوده است» که کفش‌دوزان «نقش مهمی در فعالیت‌های مردمی بازی کرده‌اند». مورخان شورش‌های سوینگ(۴) انگلستان، «رادیکالیسم بدنام» را به کفش‌دوزان نسبت داده‌اند و ژاک روژری از اهمیت کفش‌دوزان در کمون پاریس با ارجاع به «مبارزه‌جویی سنتی»شان سخن گفته است. حتی نویسنده‌ی متفاوتی مثل تئودور زلدین هم باور عمومی را درباره‌ی این موضوع می‌پذیرد.۳ متن پیش‌رو می‌کوشد شهرت قابل توجه کفش‌دوزان را به عنوان رادیکال‌های سیاسی بررسی کند.

این که کفش‌دوزان یا پیشه‌وران دیگری به رادیکالیسم شهره باشند، احتمالا نشان‌دهنده‌ی یک یا چند مورد از این موارد است: شهرتی به کنش‌های مبارزه‌جویانه در جنبش‌های اعتراض اجتماعی که ممکن است به پیشه‌ی آنها محدود باشد یا نباشد؛ شهرتی برای همدلی یا همکاری با جنبش‌های چپ سیاسی و یا فعالیت در آنها؛ و شهرتی در آنچه می‌تواند ایدئولوژیست مردم عادی بودن خوانده شود. اگرچه بسیار محتمل است که این موارد به هم مربوط باشند، دقیقا یکی نیستند. کارآموزان و کارگران ماهر مجرد شرکت‌های سنتی صنایع، به سادگی به جنبش درمی‌آمدند ولی ارتباطی به آنچه در آن زمان رادیکالیسم سیاسی خوانده می‌شد نداشتند. دانشگاه‌های فرانسوی حداقل از زمان دریفوس به ایستادگی برای حقوق چپ‌گرایانه‌ی دانشجویانشان شهرت داشتند؛ این نه لزوما نشان از عمل مبارزه‌جویانه‌ی جمعی دارد و نه آن را نفی می‌کند. پشم‌گوسفند‌زن‌های استرالیایی نیز اگرچه هم ستیزه‌جو هستند و هم مرتبط با چپ، معمولا چندان علاقمند به ایدئولوژی محسوب نمی‌شوند۴، در حالی که معلمان مدارس روستایی معمولا این طور هستند.

کفش‌دوزان به عنوان یک گروه صنفی در قرن نوزدهم، در هر سه وجه به رادیکالیسم شهرت داشتند. آنها هم برای موضوعات صنفی مبارزه می‌کردند و هم برای جنبش‌های اعتراض اجتماعی وسیع‌تر. اگرچه اتحادیه‌های کفش‌دوزان محدود به بخش‌ها یا محدوده‌های مشخصی از یک صنف خیلی بزرگ بودند و تنها هرازچندی موثر واقع می‌شدند، خیلی زود در فرانسه و سوئیس در مقایس کشوری سازمان یافتند؛ البته گذشته از انگلیس که گفته می‌شود در آن اتحادیه‌ی لندن، که سال ۱۹۷۲ تاسیس شده بود، در سال ۱۸۰۴ در سطح ملی توسعه پیدا کرد. کفش‌دوزان و نجاران اولین اعضای فدراسیون کارگران منطقه‌ی آرژانتین (۱۸۹۰) بودند که از نخستین کوشش‌ها برای ایجاد بدنه‌ی اتحادیه‌ای ملی در کشور بود. آنها گهگاه در مقیاس بزرگ اعتصاب می‌کردند و بیش از دیگر اصناف فرانسه در طول سلطنت ژوئیه(۵) مستعد اعتصاب بودند. به علاوه، آنها در جمع‌های انقلابی نیز برجسته بودند. نقش آنها به عنوان کنش‌گران سیاسی به کرات به ثبت رسیده است. از کسانی که در جنبش منشورگرایی بریتانیا(۶) فعال بودند و شغل آنها مشخص است، کفش‌دوزان پس از بافندگان و «کارگران» دسته‌بندی‌نشده بزرگ‌ترین گروه را تشکیل می‌دهند: بیش از دو برابر کارگران ساخت و ساز و بیش از ده درصد کل افرادی که شغلشان مشخص بوده است. در اشغال باستیل، یا حداقل در میان کسانی که طی این اقدام بازداشت شدند، بیست و هشت کفش‌دوز بودند که تنها کابینت‌سازان، نجاران ساختمانی، و کلیدسازان از آنها بیشترند. و در شورش‌های شان دو مارس(۷) در اوت ۱۷۹۲ کفش‌دوزان از همه بیشتر بودند.۵ در میان کسانی که در پاریس برای مخالفت با کودتا در سال ۱۸۵۱ دستگیر شدند کفش‌دوزان بیشترین تعداد را داشتند.۶ کارگرانی که در کمون پاریس ۱۸۷۱ شرکت کردند و بعد از شکست بیشترین تبعیدی را داشتند، به نقل از ژاک روژری، «البته که مثل همیشه کفش‌دوزان بودند.»۷ درسمت دیگر جهان اولین آنارشیستی که در شهری در ریو گراند دو سول برزیل در سال ۱۸۹۷به ثبت رسیده، یک کفش‌ساز ایتالیایی است و اولین اتحادیه‌ی صنعتی (ملهم از آنارشیست‌ها) که گفته می‌شود در اولین کنگره‌ی کارگری کوریتیبا (برزیل) شرکت داشته هم اعضای اتحادیه‌ی کفش‌دوزان بودند.۸


(۱) Eric Hobsbawm (1980). “Political Shoemakers,” in Past and Present, 89 (1): 86-114. We would like to thank William Sewell Jr., E. P. Thompson and Alfred Young for their helpful comments.
(۲) با تشکر از دوستم نیلوفر اثباتی برای ویرایش متن.
(۳) در سراسر این متن، کفش‌دوز به جای shoemaker و کفاش به جای cobbler آمده است. به طور کلی اولی کفش می‌سازد و دومی تعمیر می‌کند، هرچند هم‌پوشانی هم دارند.
(۴) Swing Riots
(۵) The July Monarchy
(۶) The British Chartist Movement
(۷) Champ de Mars

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *