همان طور که خواندید، صورت کلی پرسشگری مشارکتی تشکیل شده از گروهی معلمان پرسشگر مقاطع و حوزههای درسی مختلف که در جلسات هفتگی گرد هم میآیند تا با گفتگو و همفکری با یکدیگر قدمهایی در راستای تحقق آموزشی معنادارتر بردارند. در کنار هستهی مرکزی برنامه که همین حلقه[ها]ی گفتگو و همفکری است، مشاهدات کلاسی، منابع مطالعاتی و یادداشتهای هفتگی نیز به عنوان ابزارهایی تکمیلی میتوانند به تحقق این هدف کمک کنند.… به خواندن ادامه دهید »
پروتکل گفتگویی چیست؟
پروتکلها مجموعه راهبردهایی برای گفتگو هستند. وجود ساختاری که همه از آن آگاهند و روی به کار بردنش توافق کردهاند، اجازه میدهد نوع به خصوصی از گفتگو اتفاق بیفتد؛ نوعی که معمولا افراد عادت به داشتنش ندارند.… به خواندن ادامه دهید »
چند اصل ضروری در نگاه کردن به کار دانشآموز
منظور از کار دانشآموز در جلسات پرسشگری مشارکتی هر آن چیزی است که شاهدی بر افکار و احساسات دانشآموز باشد. کار دانشآموز میتواند یک نقاشی، یک نوشته، تکلیفی درسی، آزمونی که پاسخ داده، یک قطعه صدا و یا یک فیلم کوتاه از دانشآموز در کلاس، و یا هر چیز دیگری باشد که میتوانیم از طریق آن به دنیای افکار و احساسات او راه پیدا کنیم.
کار دانشآموز، هستهی مرکزی فرآیند پرسشگری مشارکتی و آن چیزی است که گفتگوی معلمان در این جلسات حول آن شکل میگیرد.… به خواندن ادامه دهید »
چالشهای پرسشگری مشارکتی
دربارهی مزایای پرسشگری مشارکتی خواندیم اما این شیوه هم مثل هر کار دیگری چالشهایی دارد، به خصوص که کاری است خارج از عادتهای معمولمان در توسعهی حرفهای و جلسات معلمان. پیچیدگی، تدریجی و غیرخطی بودن اصلیترین چالش این رویکرد است. گذشته از این، چالشهای مربوط به عمومی شدن کار معلم و عادت بسیاری معلمان به دریافتکننده بودن هم مطرح است. ضمنا از مشکلات اجرایی مثل پیدا کردن زمان مشترک بین معلمان برای جلسات هفتگی نیز نباید غافل بمانیم.… به خواندن ادامه دهید »
مزایای پرسشگری مشارکتی
پرسشگری مشارکتی به عنوان رویکردی به توسعه حرفهای معلمان در مقایسه با شیوههای دیگر مزایای قابل توجهی دارد که به ماهیت ساختگرای اجتماعی آن مربوط میشود. ضمنا ویژگیهای آن با آنچه در ادبیات موجود از توسعه حرفهای کارآمد توصیف میشود هماهنگی دارد.
پرسشگری مشارکتی به یادگیری عمیقتر کمک میکند، امکان بازاندیشی موثر ایجاد میکند، جنبههای احساسی یادگیری را به رسمیت میشناسد، و به یادگیری سازمانی میانجامد.… به خواندن ادامه دهید »
در گریز از انزوا: پرسشگری مشارکتی
سالها پیش در روزهای اول معلمی، مدام هیجانات مثبت و منفی متنوعی را تجربه میکردم اما احساسی که بارها و بارها تکرار میشد احساس تنها ماندن و واماندگی بود. باید برای مواجهه با مسائلی واقعی که در کلاسم وجود داشت آماده میشدم، ولی تنها بودم و هیچ راهی پیش روی خودم نمیدیدم. کتابها در جهانی ایدهآل نوشته شده بودند و جستجوهایم در اینترنت هم به یک سری راهکارهای کلی ختم میشد که برایم روشن بود در شرایط کلاس من با مختصات منحصربهفردش محکوم به شکست است.
در دفتر دبیران که مینشستم به چهرهی بقیه معلمها نگاه میکردم و از خودم میپرسیدم یعنی اینها هیچ کدام مشکلات مشابهی ندارند؟… به خواندن ادامه دهید »
دستان برخوردار
معلم کلاس چهارم من نه تنها هدیهی زیباییشناسانهی فراموشنشدنیای به دستهایم داده بود، بلکه در من کنجکاوی مستدامی را نسبت به ناشناختهها برانگیخت. هیچ کدام اینها در کتابها نبود؛ هیچ برنامهی پرهزینهی آموزش علوم یا هیچ طرح درس مدبرانهای که با زحمت زیاد توسط متخصصانی دور از آنجا تهیه شده باشد، در کار نبود. در عوض خانم کولبرگ جانمایهی کارش را دریافته بود. او یک فرصت ایجاد کرده بود.… به خواندن ادامه دهید »
آرش کمانگیر (۲)
ادامه با تصویر: «این را از ابرها فهمیدم»
مرحلهی بعدی کارمان با [قصهی] شعر آرش کمانگیر، تصویرخوانی بود که آن را جایگزین تصویرخوانی کتاب فارسی چهارم دبستان در این درس کردم. برای این کار از تصویرگری فرشید مثقالی در کتاب آرش کمانگیر کانون پرورش فکری (که مرجع کار مرحلهی قبل هم بود) کمک گرفتم. هشت تصویر که سیر داستان را نشان میدادند، انتخاب شدند و هر یک از آنها را همراه تصویر جلد کتاب در کاغذهای آ-چهار جدا جدا چاپ کردم. هر گروه چهار نفره از بچهها، یک مجموعه تصویر داشت.… به خواندن ادامه دهید »
آرش کمانگیر (۱)
سالهای گذشته در گفتگو با معلمانی که با آنها کار میکردم، همیشه از محدودیتهای کتاب درسی شنیده بودم. خودم هم چه به عنوان دانشآموز و چه در ورق زدن کتابها به عنوان یک آموزشگر، با تعداد زیاد درسهایی که باید پوشش داده میشد و بیمعنایی بسیاری از آنها برای خودم مواجه شده بودم. این بود که معمولا درسهای به اصطلاح فوقبرنامه یا «غیر اصلی» را برای تدریس انتخاب میکردم که دستم برای طراحی برنامهی درسی باز بماند.
امسال تصمیم گرفته بودم معلم کلاس باشم و میدانستم یکی از چالشهایم شیوهی مواجهه با کتابهای درسی است.
… به خواندن ادامه دهید »
من از تو یاد نخواهم گرفت
در طول حرفهی معلمیام کودکانی را دیدهام که انتخاب میکنند بعضی مهارتها، ایدهها، طرز فکرها، نظرات و ارزشها را یادنگیرند. در ابتدا من هم یادنگرفتن را با شکست و ناتوانی اشتباه میگرفتم. وقتی بچههایی در کلاسم بودند که به شکل قابل توجهی در خواندن عقب بودند، فکر میکردم آنها نتوانستهاند یاد بگیرند چطور بخوانند. بنابراین در برنامههای آموزشی، روابطشان با معلمان و دیگر بزرگترها، و در وضعیت اجتماعی اقتصادی زندگیشان دنبال دلیل این شکست میگشتم. میپنداشتم که اشتباه با متن مواجه شدهاند، یا نمیدانند چطور اشکال کارشان را پیدا کنند و یا خوب آموزش ندیدهاند.… به خواندن ادامه دهید »