پنج نباید خواندن در دبستان

در این نوشته ایمی مسکات1 از ۵ چیزی می‌نویسد که هرگز نباید به کسی که در حال یادگیری «خواندن» است بگویید. مخاطب اصلی متن والدین هستند اما به‌کارگیری این موارد برای یک مربی هم کاملا مفید خواهد بود.

بسیار پیش می‌آید که معلمان و والدین در برابر کودکی که در حال یادگیری خواندن است، طاقت از کف بدهند؛

  • سخت است ببینید کودکی تمام حروف هر کلمه را جدا جدا می‌خواند و در هر دقیقه فقط پنج کلمه جلو می‌رود.
  • سخت است بدانید چه کار باید کرد وقتی کودک اصرار می‌کند کتابی را بخواند که یا زیادی آسان است یا زیادی سخت.
  • سخت است وقتی که کودک یک صفحه تمام را با کلماتی بی‌معنا و هم‌آوا با کلمات اصلی می‌خواند، آرامش خود را حفظ کنیم.
  • و سخت است آن وقت که کل صفحه را درست و روان می‌خواند، اما مطلقا نمی‌تواند بگوید معنی آنچه خوانده چه بوده است.
  • ضمنا، مستاصل‌کننده است که کنار کودکی بنشینید و از او بخواهید بخواند، اما او امتناع کند و بگوید الان که در مدرسه نیستم، یا من اصلا نمی‌توانم خوب بخوانم، یا نمی‎خواهم برای تو بخوانم.

آنچه در این مورد به عنوان یک والد باید برایمان مهم باشد، این است که کودک در خواندن با ما احساس راحتی کند و بخواهد که در کنار ما بخواند. برای این که کودک تصمیم بگیرد کنار یک بزرگسال چیزی بخواند، باید حس کند خواندن کنار او کاری امن، لذت‌بخش و طبیعی است.

برای این که این اتفاق بیفتد، پنج کاری را که نباید بکنیم، بدون ترتیبی مشخص، لیست می‌کنم.

۱. نگویید: صبر کن! این خط را دوباره/درست بخوان.

به جای آن: اگر اشتباه با معنای متن تداخل خاصی ندارد و اشتباهی جزئی بوده (مثلا «یک»­ را جا انداخته یا «است» را «هست» خوانده است) از تصحیح آن بگذرید.

مهم این است که خواندن کودک را متوقف نکنید.

خودتان چه احساسی خواهید داشت اگر وقتی دارید تمام تلاشتان را برای خواندن یک متن می‌کنید، کاری که هیچ برایتان آسان نیست، آن هم جلوی کسی که می‌ترسید شما را به چالش بکشد، آن فرد قبل از این که کارتان تمام شود متوقفتان کند و بخواهد از اول شروع کنید؟ و بارها و بارها این کار را تکرار کند؟

این است که می‌گوییم اگر بچه کلمه‌ای را اشتباه خواند، خیلی وقت‌ها از آن بگذرید. اگر هدفمان این است که کودک کنار ما احساس امنیت کند و دلش بخواهد که بخواند، از این چیزها بگذرید. تصحیح را (در مواقع لزوم) نه وسط خواندن کودک، بلکه فقط وقتی که خواندن تمام شد با دوباره‌خوانی انجام دهید.

۲. نگویید: زود باش، بجنب، باید کمی سریع‌تر بخوانی! یا: آرام‌تر، داری کلمات را می‌جوی این‌قدر که تند می‌خوانی!

به جای آن: سرعت و لحن مناسب خواندن را برای کودک مدل‌سازی کنید.

کودک زمانی روان‌خوانی را به بهترین شکل یاد می‌گیرد که معلم یا والد مدل‌سازی کند و کودک تمرین. بنابراین اگر کودک شما –در این مقطع- خیلی کند می‌خواند، وقت آن است که دنده را عوض کنید. کتابی مناسب سطح دانش‌آموز پیدا کنید و به او بگویید که این کتاب این هفته‌ی ما است. قرار است این کتاب را در طول هفته بخوانیم تا در آن حرفه‌ای شویم.

روز اول

خودتان کل کتاب را بخوانید و بعد از کودک بخواهید هر صفحه را بعد از شما پژواک‌خوانی کند. پژواک‌خوانی دقیقا شبیه اتفاقی است که در پژواک صدا می‌افتد؛ بخشی از متن خوانده می‌شود و بعد شخص دوم (یا کل کلاس) آن را دوباره می‌خواند. می‌توان بعد از هر چند کلمه، چند جمله، یا کل یک صفحه پژواک داشت. در این مورد، که با متنی نسبتا ساده مواجه هستیم، بهتر است این کار را برای کل صفحه انجام دهیم.

روز دوم

خودتان کل کتاب را بخوانید، و بعد با هم هر دو یا سه صفحه را پژواک‌خوانی کنید.

روز سوم

بار اول خودتان کل کتاب را بخوانید، و بعد در ادامه با هم کُرخوانی کنید. کُرخوانی به این صورت است که شما با هم هم‌زمان می‌خوانید. این کار، کار سختی است. اما به تنظیم سرعت خواندن کمک می‌کند.

روز چهارم

خودتان بار اول کل کتاب را بخوانید، و بعد کتاب را به کودک بدهید تا خودش کل آن را بخواند. بعد از خواندن، با مثال‌های عینی از مواردی که خوب انجام داده، او را تشویق کنید؛ مثلا، خیلی خوب بود که دقت کردی آنجا علامت تعجب است و لحنت را مثل سوال تغییر دادی. در این روز می‌توانید صدای هردوتان را ضبط کنید یا از خودتان فیلم بگیرید و بعد با بررسی اینها بگویید کجاها را خوب خواندید و چه چیزهایی را لازم است بهتر کنید.

روز پنجم

روز نمایش است. هر کدامتان به تنهایی یک فرصت تمرین دارید. اول خودتان کتاب را بخوانید، و بعد از کودک بخواهید که آن را بخواند. حالا نوبت «بهترین خواندن» شما است. هر کدامتان روی جایی به عنوان صحنه بروید و بخوانید، می‌توانید صدا ضبط کنید، فیلم بگیرید، یا با تماس تصویری با یکی از دوستان یا افراد فامیل در ارتباط قرار بگیرید.

۳. نخندید.

به جای آن: اگر خیلی خنده‌تان گرفت، به چیزهای دیگری فکر کنید و نفس عمیق بکشید تا آرامشتان را به دست بیاورید.

حتی اگر کودک کلمات را به شکل واقعا خنده‌داری اشتباه خواند، نخندید. سریع‌ترین راه برای از بین بردن اعتمادبه‌نفس یک بچه این است که کسی که به او اعتماد دارد، به رویش بخندد. اگر با هم خندیدید، موضوع دیگری است.

۴. نگویید: تو این را بلدی.

به جای آن: بپرسید چه قسمت‌هایی از کلمه را تشخیص می‌دهد. اگر جوابی نداد، به قسمت مشخصی از کلمه اشاره کنید و بپرسید آیا این قسمت را تشخیص می‌دهد (مثلا هجای اول یا آخر کلمه)؟

سه چیز در اینجا مهم است:

اگر کودک بلد بود، می‌خواند.

بیشتر ما خوشمان نمی‌آید یکی به ما یادآوری کند که چیزی را می‌دانیم اما فراموش کرده‌ایم.

با قسمت کردن کلمه، دارید به او کمک می‌کنید. وقتی بتواند یک قسمت را بخواند، می‌توانید از او بخواهید قسمت دیگر را (که می‌توانید خودتان هم آن را بخوانید) به آن قسمت اضافه کند و کلمه را بسازد. بعد کلمه را در جمله بخوانید و تشویقش کنید.

۵. نگویید: اشتباه کردی. این کلمه … است.

به جای آن: هیچ چیز! واقعا هیچ چیز. ساکت بمانید، حتی اگر این کار واقعا سخت باشد.

این دقیقا همان چیزی است که ابتدای متن گفتم، که کودک را وسط خواندن متوقف نکنید و اجازه دهید به خواندنش ادامه دهد. اجازه دهید بخواند. اگر اشتباهش چیزی نیست که معنای متن را به کل عوض کند، از آن صرف نظر کنید. و مهم‌تر از آن، اگر کودک در خواندن کلمه‌ای مشکل پیدا کرد و خودش از شما کمک خواست، به او کمک کنید و کلمه را برایش بخوانید. آن وقت خواندن با شما به او سخت نخواهد گذشت.

اگر اشتباهی وجود داشت که موجب عوض کردن معنی به طور جدی می‌شد، در آخر صفحه بپرسید:

  • این صفحه را درست خواندی؟

(اگر گفت بله، بگویید:)

  • دوباره بخوان و با دقت نگاهش کن.

(اگر دوباره اشتباه خواند، بگویید:)

  • می‌توانی از تصویر استفاده کنی تا بفهمی چه می‌خواست بگوید؟
  • به نظرت هرچه خواندی معنی‌دار است؟
  • به گوشَت درست می‌آید؟

(اگر باز هم متوجه اشتباهش نشد:)

  • می‌توانی قسمت سختش را پیدا کنی؟

(اگر نتوانست:)

  • در این خط است.
  • من کمکت می‌کنم بخوانی‌اش. (می‌توانید از همان روش قسمت کردن کلمه استفاده کنید.)

وقتی کودک احساس راحتی بیشتری در خواندن با شما پیدا کرد، هر چند وقت یک بار وقتی درست می‌خواند هم در پایان صفحه از او بپرسید که آیا درست خوانده یا نه. قرار نیست با این کار کودک را اذیت کنید، قرار است کمکش کنید خود-پایش‌گر بهتری شود.

موارد دیگر

چند مورد دیگر از این «نباید-بگویید»ها هم هست، که به نوعی به موارد قبلی مربوط است:

  • کسی که بلد است بخواند، اول حرف اول را می‌خواند… [یک کسی که خواندن بلد است این‌طور می‎کند یا آن‌طور می‌کند.]
  • یالله، بیشتر تلاش کن!
  • اینو دیگه باید بدونی.
  • همه بچه‌ها اینو می‌خونن…
  • چرا دقت نمی‌کنی؟
  • اینو مگه دیروز تمرین نکردیم؟
  • این کلمه خیلی آسونه.
  • این کلمه مال اول دبستانه، اینو می‌دونی.

با توجه به موارد قبلی، فکر می‌کنم روشن است که چرا گفتن موارد بالا هیچ کمکی به کودک نخواهد کرد.

1 Amy Kilpatrick Mascott

همه نظرها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *