چالش‌های پرسش‌گری مشارکتی

رویکردی به توسعه حرفه‌ای

درباره‌ی مزایای پرسش‌گری مشارکتی خواندیم اما این شیوه هم مثل هر کار دیگری چالش‌هایی دارد، به خصوص که کاری است خارج از عادت‌های معمولمان در توسعه‌ی حرفه‌ای و جلسات معلمان. پیچیدگی، تدریجی و غیرخطی بودن اصلی‌ترین چالش این رویکرد است. گذشته از این، چالش‌های مربوط به عمومی شدن کار معلم و عادت بسیاری معلمان به دریافت‌کننده بودن هم مطرح است. ضمنا از مشکلات اجرایی مثل پیدا کردن زمان مشترک بین معلمان برای جلسات هفتگی نیز نباید غافل بمانیم.

۱. پیچیدگی، تدریجی و غیرخطی بودن

چالش اصلی دنبال کردن چنین رویکردی در یادگیری و توسعه حرفه‌ای معلمان، پیچیدگی، تدریجی و غیرخطی بودن آن است. زمان از ارزشمندترین دارایی‌های یک معلم است و معلمان خیلی وقت‌ها از کمبود وقت شکایت می‌کنند و در تکاپوی تسریع کارهایشان در بازه‌های زمانی مقرر هستند. اساس این فرآیند بر استفاده از پروتکل‌ها برای کم کردن سرعت و تخصیص زمانی برای نگاه کردن به کار معلم و دانش‌آموز با حوصله و دقت است، در تلاش بر اینکه چیزهایی را ببینیم که در حالت عادی تحت سرعت بالای کار بدون دیده شدن از پیش چشممان می‌گذرند. همان طور که پیش‌تر توضیح داده شد این فرآیندی پیچیدهِ، تدریجی و غیرخطی است و بسیاری نتایج آن در بلندمدت خود را نشان می‌دهند و احتمال می‌رود معلمان در این فرآیند احساس سردرگمی کنند.

۲. عمومی شدن کار معلم

موضوع دیگر، عمومی شدن کار معلم است. در حالی که معلمان عموما عادت دارند پشت درهای بسته کلاسشان درس بدهند، از آنها دعوت می‌شود این درها را باز کنند و همان مواردی را که برایشان مسئله‌ساز شده صادقانه به گروه بیاورند و خود را در موقعیتی قرار دهند که به لحاظ احساسی بسیار پیچیده است. ایجاد فضایی امن که معلمان را ترغیب کند دست به این کار بزنند و بتواند به شکل سازنده‌ای در حل مسائلشان و برداشتن باری سنگین از روی دوششان عمل کند، تلاشی مداوم و هدفمند می‌طلبد.

۳. عادت معلمان به دریافت اطلاعات

چالش دیگر که مسئله‌ای بسیار مهم را در بر می‌گیرد، عادت معلمان به دریافت‌کننده دانش و اطلاعات بودن است. خیلی از معلمان عادت ندارند خود پرسش‌گرانی فعال باشند که پرسشی را مطرح کنند و به دنبال پاسخ‌های آن بروند. زمان لازم است تا معلمان این نقش جدید را بپذیرند، آزادی‌هایش را درک کنند، و مسئولیت‌هایی را که به دنبال آن آزادی‌ها ایجاد می‌شود به عهده بگیرند. با پذیرفتن دشواری درونی ساختن این نقش جدید، می‌توان کار را با معلمان جدید که کمتر در قالب‌های مرسوم فرو رفته‌اند و همین‌طور معلمان علاقمند شروع کرد.

۴. پیدا کردن زمان مشترک

مسئله دیگر، پیدا کردن زمانی مشترک بین معلمان با توجه به بین‌پایه‌ای، بین‌مقطعی و بین‌رشته‌ای بودن این رویکرد است. هرچند معمولا زمانی مشخص برای دیدار معلمان همکار در یک گروه آموزشی و جلسات معدودتری برای دیدار این معلمان با همکارانشان در همان رشته و در پایه‌ها و مقاطع دیگر وجود دارد،‌ در بیشتر مدارس وقت معینی برای جلساتی که معلمانی از رشته‌ها و مقاطع مختلف بتوانند در آن شرکت کنند و قبلا با برنامه‌ی دیگری پر نشده باشد، تعریف نشده است. با توجه به گوناگونی برنامه زمانی معلمان در مدرسه پیدا کردن وقت مشترک خالی برای برگزاری چنین جلساتی می‌تواند چالش‌برانگیز باشد.

پیشنهادهایی برای مواجهه با چالش‌ها

برای روبرو شدن با این چالش‌ها پیشنهاد‌هایی وجود دارد که به طور خلاصه در ادامه مطرح خواهند شد. مورد اول به خصوص در شروع کار می‌تواند مسئله‌ساز شود زیرا معمولا با جلو رفتن در مسیر معلمان به چشم خود می‌بینند که این‌گونه پرداختن به مسائلشان در حیطه آموزش چگونه می‌تواند مشکلاتشان را کم کند. برای جلوگیری از احساس سردرگمی معلمان در طول مسیر لازم است با مستندسازی جلسات، در فواصل زمانی معین وقت کوتاهی به مرور فعالیت‌‌ها و بازبینی اهداف اختصاص داده شود تا معلمان روند کارشان را ببینند، نقشه‌ای مفهومی از این فرآیند داشته باشند، و جای خودشان را در مسیر شناسایی کنند.

فعالیت‌هایی از این جنس ذهنیتی فراشناختی برای معلمان نسبت به یادگیری خودشان ایجاد می‌کند که نه تنها کمک می‌کند هدایت یادگیری‌شان را در دست بگیرند و آنها را به یادگیرندگانی مادام‌العمر تبدیل کند،‌ بلکه زمینه‌ای است تا چنین رویکردی را در کلاس درسشان برای دانش‌آموزان نیز دنبال کنند. برای تشویق معلمان به شرکت در این فرآیند و مشاهده تاثیرات بلندمدت‌تر می‌توان در شروع کار برای شرکت در این برنامه نقشی در برنامه ارزیابی حرفه‌ای آنها و نتیجتا حقوق دریافتی‌ آتی‌شان در نظر گرفت.

در مورد عمومی شدن کار معلم و چالش‌های مرتبط با آن، آنچه باید به خاطر داشته باشیم این است که اولا ساختار قدرت در این برنامه متفاوت است و در بیشتر موارد معلمان مسائلشان را نه مقابل کسی با قدرت اجرایی بالاتر بلکه در برابر دیگر معلمان باز می‌کنند. اگر هم چنین شخصی در گروه حضور داشته باشد تسهیلگر باید تلاش کند جایگاه او را هم‌سطح دیگران نگه دارد و با حرکت‌های تسهیل‌گرایانه‌ی هدف‌مند فرصت اعمال قدرت به چنین شخصی ندهد.

ثانیا در این رویکرد نوبت ارائه بین معلمان مختلف می‌چرخد، به این ترتیب که مثلا یک هفته معلم الف مشکلش را مطرح می‌کند و هفته دیگر معلم ب. یعنی همگی آنها فرصت پیدا می‌کنند نقش‌های مختلفی بگیرند و در جایگاه‌هایی گوناگون در ارتباط با یکدیگر فعالیت کنند.

با این دو مقدمه لازم است به نقش پروتکل‌ها و هنجارها در ایجاد فضای امن مورد انتظارمان بپردازیم. پروتکل‌ها ساختارهای روشنی هستند که دنبال کردن آنها در جلسات به شکل‌گیری فضای امن کمک می‌کند. پروتکل‌ها با هدف‌های مختلفی طراحی شده‌اند؛ در حالی که بعضی بر پرداختن به یک مشکل متمرکزند بعضی دیگر یکی از موفقیت‌های معلم را بررسی می‌کنند.

به این ترتیب معلمان هم نقاط قوت خود را نمایش می‌دهند و هم آماده می‌شوند نقاط تاریک‌تر را به اشتراک بگذارند تا با حمایت همه اعضای گروه از جمله تسهیل‌گر و به پشتیبانی هنجارهای گروهی این نقاط تاریک در پرتو جدیدی دیده شوند. هنجارها در ابتدای کار توسط گروه تعیین می‌شوند و ممکن است از گروهی به گروه دیگر متفاوت باشند. ضمانت اجرایی این هنجارها نیز هوشیاری و مسئولیت همه اعضای گروه از جمله تسهیل‌گر است.

درباره چالش زمان مشترک باید ساختارهای فعلی و امکانات موجود در مدرسه را بررسی کرد. گزینه‌های موجود که در حال حاضر در مراکز آموزشی در کشورهای دیگر به کار گرفته می‌شوند شامل تعیین معلم جایگزین برای بعضی معلمان و آزاد کردن یک بازه زمانی برای آنها، تخصیص منابعی برای تعریف اضافه کار برای معلمان، یا طرح‌ریزی فعالیتی برای کلاس است که امکان هدایت شدن توسط شخصی غیر از معلم (از جمله کادر اداری و اجرایی) را داشته باشد. مورد آخر می‌تواند از این جهت نیز مفید باشد که فضایی برای تجربه کلاس توسط دیگر اعضای مجموعه فراهم می‌سازد که در شرایط مناسب می‌تواند به ایجاد همدلی بین اعضا کمک ‌کند.

ساختاری دیگر که در حال حاضر در بعضی مدارس کشور استفاده می‌شود به این صورت است که با ایجاد تغییراتی در طول یا تعداد کلاس‌های یکی از روزهای وسط هفته، روز کاری را یک تا دو ساعت زودتر تمام می‌کنند و از وقت باقیمانده برای فعالیت‌های مربوط به یادگیری و توسعه حرفه‌ای معلمان استفاده می‌کنند. راهکار دیگری که برای آزاد کردن وقت معلمان پیشنهاد می‌شود اداره‌ کلاس توسط خود دانش‌آموزان با حضور یکی از همکاران اجرایی برای نظارت بر برقراری نظم است که البته برای پایه‌های بالاتر قابل استفاده‌تر است. به این ترتیب نه معلم موظف می‌شود زمان اضافه‌ای در مدرسه بماند و نه لازم است مدرسه منابعی برای پرداخت اضافه حقوق پیدا کند.

دو راهکار آخر هرچند از ساعات حضور مستقیم معلم در کلاس می‌کاهند، با اعطای امکانی به معلم برای بهبود کار خود در نهایت به نفع دانش‌آموزان و یادگیری آنها خواهد بود. انتخاب بین این گزینه‌ها یا ایجاد گزینه‌های ترکیبی جدید باید بر اساس امکانات و منابع موجود در مدرسه صورت بگیرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *