معلم کلاس چهارم من نه تنها هدیهی زیباییشناسانهی فراموشنشدنیای به دستهایم داده بود، بلکه در من کنجکاوی مستدامی را نسبت به ناشناختهها برانگیخت. هیچ کدام اینها در کتابها نبود؛ هیچ برنامهی پرهزینهی آموزش علوم یا هیچ طرح درس مدبرانهای که با زحمت زیاد توسط متخصصانی دور از آنجا تهیه شده باشد، در کار نبود. در عوض خانم کولبرگ جانمایهی کارش را دریافته بود. او یک فرصت ایجاد کرده بود.
(Geerat Vermeij – Privileged Hands (1996
این متن، متنی بود که در آغاز کلاس «جستجو در کار معلم و دانشآموز» خواندیم. کلاسی که شروع آشنایی من با پرسشگری مشارکتی بود، و در هر جلسهی آن برای «جستجو در کار معلم و دانشآموز» بازی باور کردن را انجام دادیم. با خواندن این متن متوجه خواهید شد منظور از بازی باور کردن چیست، هرچند متن مستقیما چیزی دربارهی کاربرد این روش در آموزش و به خصوص در حلقههای یادگیری مشارکتی معلمان نخواهد گفت. برای پیدا کردن پاسخ این پرسش میتوانید خودتان بازی باور کردن را پیش بگیرید.
ترجمهی فصل اول این زندگینامهی خودنوشت را که «پرسش نخستین» نام دارد در ادامه بخوانید.