من از تو یاد نخواهم گرفت

در طول حرفه‌ی معلمی‌ام کودکانی را دیده‌ام که انتخاب می‌کنند بعضی مهارت‌ها، ایده‌ها، طرز فکرها، نظرات و ارزش‌ها را یادنگیرند. در ابتدا من هم یادنگرفتن را با شکست و ناتوانی اشتباه می‌گرفتم. وقتی بچه‌هایی در کلاسم بودند که به شکل قابل توجهی در خواندن عقب بودند، فکر می‌کردم آنها نتوانسته‌اند یاد بگیرند چطور بخوانند. بنابراین در برنامه‌های آموزشی، روابطشان با معلمان و دیگر بزرگ‌ترها، و در وضعیت اجتماعی اقتصادی زندگی‌شان دنبال دلیل این شکست می‌گشتم. می‌پنداشتم که اشتباه با متن مواجه شده‌اند، یا نمی‌دانند چطور اشکال کارشان را پیدا کنند و یا خوب آموزش ندیده‌اند.

(herbert Kohl – I won’t learn from you (1994

«من از تو یاد نخواهم گرفت» جستاری است از هربرت کول، آموزشگر آمریکایی، که در کتابی به همین نام چاپ شده است. اولین بار این نوشته را به توصیه‌ی دوستی خواندم که از نزدیک در جریان سکوت مطلق من در یکی از کلاس‌های دوره‌ی ارشد قرار داشت؛ کلاسی گفتگومحور که در آن من تصمیم گرفته بودم با فاصله گرفتن از گفتگوها از هم‌کلاسی‌هایم چیزی یادنگیرم.

مفهوم مرکزی این جستار چیزی است که نویسنده آن را یادنگرفتن (notlearning) می‌خواند و با عدم توانایی در یاد گرفتن یا شکست در یاد گرفتن متفاوت می‌داند. یادنگرفتن عموما وقتی اتفاق می‌افتد که که فرد برای حفظ تمامیت و هویتش، تصمیم می‌گیرد «فعالانه، خلاقانه، و عامدانه» آموزشی را که دریافت می‌کند، نفی کند. نویسنده با مثال‌های متنوعی از تجارب خود هم به عنوان آموزشگر و هم به عنوان یادگیرنده، دریچه‌ای به این مفهوم باز می‌کند.

ترجمه‌ی این جستار را در صفحات بعدی بخوانید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *